|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف تجربههای عشق و فراق میپردازد. شاعر از سوختن خود به عشق صحبت میکند و میگوید که آتش عشق، وجودش را صیقل داده و به نوعی او را به خاکستر تبدیل کرده است. در خیالاتش، عشق در شبها به شکلهای مختلفی به او نمایش داده میشود و او میتواند رنگهای زیبای گل را در ذهن داشته باشد. همچنین او از اندوه جدایی و اشکهایی که به خاطر غم عشقش میریزد، صحبت میکند. در پایان، شاعر اشاره میکند که در حضور محبوبش، قرار نمیگیرد و او همچون پردهای از حیرت باقی میماند.
هوش مصنوعی: من با درخشندگی آتش عشق سوختم تا این که وجودم نورانی و همچون آینهٔ خورشید شد و اکنون فقط خاکسترم باقی مانده است.
هوش مصنوعی: در خواب و خیال من هر لحظه تو به شکلی جدید و زیبا ظاهر میشوی، بهطوری که میتوانم تصور کنم صدها رنگ و زیبایی از گلها از روی بستر من عبور میکنند.
هوش مصنوعی: دور از دیدار او، اشکهایم بیوقفه سرازیر میشوند، مانند گروهی از آهوهای هراسان که از چشمانم جاری میشوند.
هوش مصنوعی: وقتی در عشق تو غرق شوم، دیگر چیزی از من باقی نمیماند و حیرتم مثل آئینهای میشود که جوهر وجودیام را نشان میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معدن شادیست این معدن جود و کرم
قبلهٔ ما روی یار قبلهٔ هر کس حرم
مهتر شاهان گیتی را همیشه کهترم
گر بخدمت نامدم معذور دارد مهترم
من بدیوان و سرای پادشاه دیگرم
گرچه نگذارد که یک روز از در او بگذرم
هر دو درگه را یکی بینم همی چون بنگرم
[...]
ظاهر شده است اینجا معدن جود و کرم
قبلۀ ما روی دوست قبلۀ هر کس حرم
گرچه دربستم در مدح و غزل یکبارگی
ظن مبر کز نظم الفاظ و معانی قاصرم
بلکه در هر نوع کز اقران من داند کسی
خواه جزوی گیر آن را خواه کلی قادرم
منطق و موسیقی و هیات بدانم اندکی
[...]
هر زمان زین سبز گلشن رخت بیرون میبرم
عالمی از عالم وحدت به کف میآورم
تخت و خاتم نی و کوس رب هبلی میزنم
طور آتش نی و در اوج انا الله میپرم
هرچه نقش نفس میبینم به دریا میدهم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.