گنجور

 
جویای تبریزی

بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شدم

برگداز خویش تا بستم کمر، دریا شدم

بستن لب، بال پرواز است مرغ ناله را

تا خموشی پیشه کردم، بیشتر رسوا شدم

گشته ام دیوانه تر تا سوختم داغ جنون

لاله سان گنجینه دار مایهٔ سودا شدم

زان می ام جویا که در کام دل امشب ریختند

فارغ از اندیشهٔ دنیا و مافیها شدم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عطار

گم شدم در خود نمی‌دانم کجا پیدا شدم

شبنمی بودم ز دریا غرقه در دریا شدم

سایه‌ای بودم از اول بر زمین افتاده خوار

راست کان خورشید پیدا گشت ناپیدا شدم

زآمدن بس بی‌نشانم وز شدن بس بی‌خبر

[...]

صائب تبریزی

پیش چشمم شد روان گر تشنه دریا شدم

یافتم جویاتر از خود هر چه را جویا شدم

چون الف کز مد بسم الله بیرون شد نیافت

محو در نظاره ان قامت رعنا شدم

چون شرر بر نقد جان می لرزم از آهن دلان

[...]

بیدل دهلوی

آرزویی در گره بستم دُرّی یکتا شدم

حسرتی از دیده بیرون ریختم دربا شدم

نسخهٔ آزادی‌ام خجلت کش شیرازه بود

از تپیدنها ورق ‌گرداندم و اجزا شدم

عیشم از آغاز عرض کلفت انجام دید

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
رضاقلی خان هدایت

چون به فضل ایزد بی چون به حق بینا شدم

آگه از کنهِ رموزِ عَلَّمَ الأَسْما شدم

بر براق تن چو بر معراج جان کردم عروج

عارفِ اسرار سُبْحانَ الذی اَسْری شدم

جبرئیل نطق چون از عرشِ دل آورد وحی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رضاقلی خان هدایت
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه