بیند چو خرامیدن رنگین ترا گل
روبد ره جولان تو با موج صفا گل
لخت جگر آویخته در دامن آهم
یا از چمن آورده برون باد صبا گل
بستان ز کفم ساغر می گر همه درد است
کز آب گل آلود نیفتد ز صفا گل
هر شب که بخوابیم هماغوش خیالت
چون غنچه کند یاد تو در بالش ما گل
افروخته رخساره اش از جوش خجالت
تا چهره شد نقش کف پای تو با گل
در باغ ز رخسار چو برقع بگشایی
آیینه ز هر برگ دهد روی نما گل
جویا چو ببیند به چمن مصحف رویش
بی خواست براند به زبان نام خدا گل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و لطافت گل و تاثیر آن بر احساسات و یادآوری معشوق پرداخته است. شاعر با بیانی شاعرانه به خرامش و زیبایی گل اشاره میکند و حس شوق و درد در دل را توصیف میکند. او به شبهایی اشاره میکند که در خواب معشوق را در خیال خود میبیند و از زیباییاش لذت میبرد. همچنین، به خجالت و شوق در چهره معشوق و تأثیر عمیق او بر شاعر اشاره میشود. این اشعار به نوعی با نمادهایی از گل و باغ مرتبط است که نشاندهنده لطافت و زیبایی عشق هستند.
هوش مصنوعی: میبیند که تو چگونه به زیبایی و ناز راه میروی، گلی که در مسیر تو با لطافت و صفا در حال رقصیدن است.
هوش مصنوعی: دل شادابی که با لطافت و سرزندگی گل ها و نسیم سحرگاهی در آمیخته شده، حالتی از شوق و شادی را به تصویر میکشد. این احساس مانند نمادی از زیبایی و زندگی در طبیعت است که به دل انسان ها منتقل میشود.
هوش مصنوعی: جزیرهای در دلم است که پر از درد و اندوه است، مانند ساغری پر از شراب که دیگر نمیتواند در دل شادابی و صفایی داشته باشد، چرا که آب گلآلود نمیتواند گلی پاکیزه و زیبا به بار آورد.
هوش مصنوعی: هر شب که به خواب میرویم، خیال تو ما را در آغوش میفشارد و مانند غنچهای که یاد تو را در بالش ما زنده میکند، دلانگیز میشود.
هوش مصنوعی: چهرهاش به خاطر شرم و خجالت سرخ شده و حالا به زیبایی و شکوه چهرهاش، به یاد تو و گلهای زیبا نقش بسته است.
هوش مصنوعی: اگر در باغ، پرده زیبایی چهره خود را کنار بزنی، آینهای از هر برگ، چهرهات را به گل نشان میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی جویا در باغ چهرهاش را میبیند، بدون اینکه بخواهد، به زبان میآورد: "نام خدا، گل."
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از سرکشی و ناز ندارد سر ما گل
سرپیش فکنده است به تقریب حیا گل
کو فرصت دلجویی مرغان گرفتار
خاری نتوانست برآورد ز پا گل
یکرنگی عشق است که از خاک برآید
[...]
ای فرش خرامت همهجا چون سر ما گل
در راه تو صد رنگ جبین ریخته تا گل
گلشن چقدر حیرت دیدار تو دارد
در شیشهٔ هر رنگ شکستهست صدا گل
شبنم صفت از عجز نظر هیچ نچیدیم
[...]
رنگین سخنی چون کند از خامهٔ ما گل
باغ از گره غنچه دهد روی نما گل
در انجمن صحبت ما باغ و بهاریست
خاموشی ما غنچه، سخن سازی ما گل
بردار نقاب از رخ و بخرام به گلزار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.