دل به قدر عقل هر کس را اسیر غم شود
چون سبک مغزی فزون شد سرگردانی کم شود
آدمیت فوق خوبیها بود، خوارش مگیر
آنکه بتواند ملک گردید، کاش آدم شود
گر غباری ز آستان عشق بنشیند به کوه
سونش الماس جزء اعظم مرهم شود
صبحدم چون بی نقاب آمد به گلشن بوی گل
از گداز شرم بر رخسار او شبنم شود
بسکه در هجر تو، جویا تن به سختی داده است
در رگش مانند مژگان تو نشتر خم شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این غزل به بیان احساسات عمیق انسانی میپردازد. به این مضمون اشاره میکند که غم و غصه بر اساس عقل و فهم هر فردی شکل میگیرد و هر چه فردی کمعقلتر باشد، کمتر دچار سردرگمی میشود. در ادامه، بیان میکند که انسانیت فراتر از خوبیهاست و نباید آن را نادیده گرفت. همچنین، عشق و زیبایی میتواند تاثیرات عمیقی بر روح و جسم انسان بگذارد، به طوری که حتی غبار عشق میتواند به الماس تبدیل شود. در نهایت، شاعر از شدت اشتیاق و درد جدایی سخن میگوید و به نوازش و آرامش عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دل هر کس به اندازهی عقل او گرفتار غم میشود؛ وقتی که بیفکری زیاد شود، سردرگمی کمتر میشود.
هوش مصنوعی: آدمیت از همه خوبیها بالاتر است، پس کسی را که بتواند به مرتبهای بالا برسد، کوچک نشمار. ای کاش او بتواند به انسانی والا تبدیل شود.
هوش مصنوعی: اگر غباری از آستان عشق بر کوه بنشیند، آن وقت الماس هم به عنوان جزء اعظم مرهم به شمار میرود.
هوش مصنوعی: صبح که بدون پوشش و حجاب به گلزار ظاهر میشود، بوی گل از احساس شرم او بر چهرهاش بهصورت شبنم درمیآید.
هوش مصنوعی: در جدایی تو، آنچنان به سختی دچار شدهام که حالا رگهایم مانند مژگان تو، لطیف و شکننده شده است و در عذاب به سر میبرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرخم زلفش درآرد سر بدل همدم شود
بر هوا تاج سر اندازد دل و خرم شود
ساغر می دور از آن لبها اگر یک دم شود
خط به گرد ساغر می حلقه ماتم شود
دست ارباب مروت در حنای غفلت است
زخم ما را خون گرم ما مگر مرهم شود
عشق دارد دامها در خاک در هر ذره ای
[...]
رهبری کو تا دل از سرگشتگی بی غم شود
خضر بیشم کرد سرگردان، که عمرش کم شود!
سرزمین عیش بی نور است، می در جام ریز
کی برافروزد چراغ لاله چون بی نم شود
تاک راکز ابر رحمت در چمن آبستن است
[...]
کم کنم شیون نمیخواهم که نقص غم شود
پر نگریم خون دل ترسم که دردی کم شود
سالها در چشم ما جا داشتی سودی نداشت
گر پری با مردم این الفت کند آدم شود
شور بختی بین که بر داغ دل بیطاقتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.