رفتی و دل در طپش چون طایر بی بال ماند
چشم شوقم باز چون نقش پی از دنبال ماند
هر سر شاخی بود در راه او دامی دگر
پای مرغ دل به بند رشتهٔ آمال ماند
در گداز آمد دل و از رخنه های سینه ریخت
حسرتی زان آب صاف آخر به این غربال ماند
دل پذیرای خیال اوست گو یاد گداز
آب شد آیینه و منظور آن تمثال ماند
مرغ دل را آرزو هر سوی در پرواز داشت
ریخت تا این بال و پر از خویش فارغبال ماند
رفت جویا نوجوانیها و از غفلت ترا
دل همان چون مهره ای بازیچهٔ اطفال ماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ احساسات عمیق و دردناک ناشی از جدایی و فراق است. شاعر از طپش دلش مانند پرندهای بدون بال سخن میگوید و از امید و شوقی که در چشمانش وجود دارد. او اشاره میکند که هرگامی در مسیر عشق، دامی جدید به دنبال دارد و قلبش در بند آرزوهایش گرفتار شده است. دلش پر از حسرت و آرزو است و در تلاش است تا به یاد محبوبش دلگرم شود، اما در نهایت به خاطر فقدان او، ضربهای عمیق را احساس میکند. شاعری که همچنین به گذر زمان و جوانی و غفلت اشاره دارد و در پایان بیان میکند که دلش از زندگی روزمره و بازیهای زندگی مانند مهرهای در دست کودکان شده است.
هوش مصنوعی: وقتی رفتی، دلم مانند پرندهای بدون بال در تپش و اضطراب مانده است. چشمانم که پر از شوق هستند، همچون نقشی هستند که در جستجوی تو ماندهاند و نمیتوانند تو را ملاقات کنند.
هوش مصنوعی: هر شخصی که در مسیر او قرار میگیرد، با چالشها و موانع جدیدی روبهرو میشود. دل مرغی که آرزوهایش را به رشتههای آرزوها بسته، در این مهلکه گرفتار میشود.
هوش مصنوعی: دل من به شدت داغ و ذوب شده و غم و حسرتی که از عمق سینهام بیرون میآید، مثل آبی شفاف است که در این غربال گیر کرده و نمیتواند به راحتی خارج شود.
هوش مصنوعی: دل آمادهی پذیرش و تصور اوست، به گونهای که یاد او همانند آبی که بر روی آینه میافتد، فراموش شدنی است و فقط تصویر او باقی میماند.
هوش مصنوعی: پرندهی دل آرزو داشت که به هر سمتی پرواز کند و به همین خاطر خود را از قید و بندهایش آزاد کرد تا از پر و بال خود جدا شود.
هوش مصنوعی: جوانی و شادابی را فراموش نکن و نگذار که سرنوشتت مانند توپ یا بازیچهای در دست کودکان باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کرد رفت از مردمان اندر جهان اقوال ماند
همعنان شوخ چشمی در جهان آمال ماند
از فصیحان و ظریفان پاک شد روی زمین
در جهان مشتی بخیل کور و کر و لال ماند
در معنی در بن دریای عزلت جای ساخت
[...]
مال رفت از دست و چشم خواجه در دنبال ماند
از دو صد خرمن، تهی چشمی به این غربال ماند
از حریصان نیست چیزی در جهان جز آه سرد
یادگار از عنکبوتان رشته آمال ماند
رشته طول امل کرده است مردم را مهار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.