پیش اهل دل دهان خنده زخم تن بس است
غنچه را چاک گریبان رخنهٔ دامن بس است
اهل جوهر در لباس لاغری آسوده اند
چون صدف پیراهن تن استخوان من بس است
من ز دیدارت به اندک التفاتی قانعم
دیدهٔ یعقوبی ام را بوی پیراهن بس است
قانع از بوسیدن رویش به یک نظاره ام
چیدن گل برنتابد این چمن دیدن بس است
غنچه چون گل شد برون از عالم دل می رود
غول راه اهل غفلت هرزه خندیدن بس است
پنجه ام دشمن گریبان است جویا از نخست
دشت وسعت مشربیهای مرا دامن بس است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات عمیق و دلتنگی خود را بیان میکند. او میگوید که در برابر درد و زخمها، لبخند و خنده کافی است و برای او زیباییها و احساسات درونی بیشتر از ظاهر و زرق و برق است. شاعر از محبت و توجه معشوق راضی است و به یک نگاه یا بوسه قانع است. همچنین، او از دگرگونی غنچه به گل و خروج از عالم دل صحبت میکند و تسلیم نشدن در برابر بیتوجهی دیگران را یادآوری میکند. در نهایت، او به وسعت احساسات و آرزوهای خود اشاره دارد و میگوید که در این دشت، نسبت به بندها و محدودیتها بینیاز است.
هوش مصنوعی: برای افرادی که دلشان پاک و حساس است، لبخند زدن و شوخی کردن کافی است. بهعلاوه، غنچه (که نماد زیبایی و عشق است) دیگر نیازی به نشان دادن زخمهایش ندارد و کافی است تا زیباییاش را به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: افراد با اصل و گوهر در دلهایشان راحت و آرام هستند، همانطور که صدفی تنها به پوسته خود نیاز دارد و برایش کافی است.
هوش مصنوعی: من از دیدن تو با کمترین توجهی راضیام؛ به اندازهٔ بوی پیراهن یعقوب برای چشمم کافی است.
هوش مصنوعی: از بوسیدن روی او راضی هستم، ولی تنها یک نگاه به او برای من کافی است. این چمن نمیتواند تحمل کند که من گل بچینم؛ دیدن او برای من کافی است.
هوش مصنوعی: غنچه به گل تبدیل میشود و از دنیای دل خارج میشود. در این میان، موجودی غول مانند که نماینده بیتوجهی و غفلت است، دیگر نباید به خندیدن و بازیگوشی ادامه دهد.
هوش مصنوعی: دست من به گریبان دشمن است و از او میپرسم که ابتدا از کجا شروع کنم، زیرا در زندگیام امکانهای زیادی دارم و هر کدام دامنم را پر از تجربهها و خاطرات کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گوش گیران قفس را نکهت گلشن بس است
دیده کنعانیان را بوی پیراهن بس است
ظلمت شب های غم را لشکری در کار نیست
این سیاهی را فروغ باده روشن بس است
عقل بیجا می کند پا از گلیم خود دراز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.