دلم چو کام هوس زان دو ناب گرفت
دگر به ساقی کوثر که از شراب گرفت
به سیل اشک ندامت کسی که تن در داد
پی عمارت عقبا گلی در آب گرفت
خداگواست که چیزی به خویش نسپارد
محاسبی که تواند زخود حساب گرفت
عرق فشان حجاب از نگاه گرم که شد
دگر که از گل رخسار او گلاب گرفت
توان به راستی از اهل ظلم باج ستاند
خدنگ ما پر پرواز از عقاب گرفت
زند به روی چمن دست روز استغنا
سحر که موج نسیم از رخت نقاب گرفت
فتد چو پرتو خورشید بر گل رویش
گمان کنند خلایق که آفتاب گرفت
هر آنچه یک نفس اندوخت از دلم مژگان
زبحر جویا در قرنها سحاب گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و ندامت اشاره دارد. شاعر از عشق و هوس صحبت میکند که باعث شده تا به دنبال نشئه و لذت برود، اما اکنون دچار پشیمانی و غم شده است. او از ساقی میخواهد که از شراب کوثر به او بدهد و از اشکهایش حکایت میکند. در ادامه، به نوعی محاسبهگری و نگاه به آینده اشاره میشود و شاعر میفهمد که باید از ظلم و ستم بگریزد. زیبایی و جذابیت محبوبش همچون خورشید درخشان است و او به یاد میآورد که هر آنچه به دست آورده، در نهایت گذرا و ناپایدار است. در نهایت، صحنههایی از طبیعت و جلوههای زیبای زندگی را نیز توصیف میکند که همه به نوعی بیانگر زیباییهای عشق و زندگی هستند.
هوش مصنوعی: دل من وقتی که خواستههایش را از دو معشوق به دست آورد، دیگر به دنبال ساقی کوثر میرود که از شراب لذت میبرد.
هوش مصنوعی: کسی که برای ساختن زندگی دنیویاش به راحتی از اصول و ارزشهای اخلاقی خود چشمپوشی کرده، حالا با ریختن اشکهای ندامت و پشیمانی به حال خود افسوس میخورد که همهچیزش را در آب و ناپایداری دنیا از دست داده است.
هوش مصنوعی: خداوند شاهد است که هیچ چیز را به خود واگذار نمیکند؛ زیرا کسی که میتواند از خودش حساب بکشد، همواره در محاسبه و ارزیابی خواهد بود.
هوش مصنوعی: وقتی که عرق از حرارت و عشق آن چهره زیبا بر هیچ یک از نگاهها نفوذ کند، دیگر چه کسی میتواند از گل صورتی او بویی بگیرد؟
هوش مصنوعی: درست است که ما از ظلم و ستم افزارهایی داریم که میتوانیم بهوسیله آنها حقوق خود را بگیریم، اما باید بدانیم که قدرت ما در وهله اول به ناچار از خودمان و تواناییهایمان نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: زندگی در دشت و چمن به دست روزی بدون نیاز و درخواست صبحگاهی است که نسیم با لطافت از چهرهات پردهبرداری میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که نور خورشید بر چهره آن گل تابیده میشود، مردم گمان میکنند که آفتاب گرفته است.
هوش مصنوعی: هر آنچه که با یک نفس از دل جمع کردم، مژگانم مانند دریا به دنبال آن است و در طول قرنها، ابرهایی از غم انباشته شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از آن سبب دل من ترک خورد و خواب گرفت
که صبح و شام و شب و روز با شراب گرفت
بهانه می کنم آخر شراب باری چیست
که دل ز مشعله ی مهر دوست تاب گرفت
هنوز هیچ ندیدم مرا زمن بستد
[...]
دو دیده از رخ چون آفتاب آب گرفت
ترا چو بخت من ای دوست از چه خواب گرفت
چرا تو روی خود از چشم ما بپوشانی
که دیده و که شنیده که مه نقاب گرفت
به لابه گفتم کامم بده از آن لب لعل
[...]
به ابر اگر چه توان چشم آفتاب گرفت
نمی توان دل بیدار را به خواب گرفت
به آب خضر کجا التفات خواهد کرد؟
چنین که تشنه ما خوی با سراب گرفت
خیال لعل تو از دل کجا رود، هیهات
[...]
بهار آمد و، آفاق را سحاب گرفت
ز سایه، چهره ایام آفتاب گرفت
هوا، زمین و زمان راز گرد کلفت شست
بهار، بهر جنون خوش گلی در آب گرفت
چنان عزیز نگردید غم که از شادی
[...]
گر آفتاب فلک پرده از سحاب گرفت
بچهره ماه من از مشک تر نقاب گرفت
گرفت ساقی مستان بدست ساغر و گفت
که ماه چارده بر دست آفتاب گرفت
مکن دریغ زکوة رحت زمسکینان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.