پرتو حسن زبس سوخته بال و پر ما
سرمهٔ دیدهٔ عنقا شده خاکستر ما
کشتهٔ عشق بتان زندهٔ جاوید بود
دم عیساست دم تیغ جفا بر سر ما
اول گام به سر منزل مقصود رسیم
بیخودی در ره تحیق بود رهبر ما
از غلاف هوس نفس برآییم چو تیغ
تا به کی در پس این پرده بود جوهر ما
مهر، نقش قدمم همت جویا باشد
چتر شاهنشهی فقر بود بر سر ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان تجربههای سخت و رنجآور عاشقانه میپردازد. شاعر از سوختن بال و پر خود و تبدیل شدن به خاکستر سخن میگوید و نشان میدهد که عشق به معشوقان، حتی در سختیها و مرگ، زنده است. وی به دنبال راستی و حقیقت میباشد و میگوید که برای رسیدن به هدف باید بیخیال از خود را پیش برود. همچنین به قدرت اراده و همت اشاره دارد و میگوید که فقر و دشواریها نمیتوانند او را متوقف کنند. در کل، شعر به جستجوی عشق و حقیقت و مبارزه با مشکلات اشاره دارد.
هوش مصنوعی: روشنی زیبایی تو چنان ما را سوزانده که بال و پر ما سوخته است و خاکستر وجود ما به سرمهٔ چشمان عنقا تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: عاشقانی که بخاطر عشق معشوقان جانشان را از دست دادهاند، در واقع جاویدان هستند. لحظهای که دم عیسی به نفس میزند، روحی تازه میدهد. اما در مقابل، تازیانههای جفا بر سر ما فرود میآید.
هوش مصنوعی: ما در گام اول به مقصد اصلی خود میرسیم و در این راه، نیاز به رهبری نداریم، زیرا بیسبب در مسیر حقیقت قرار داریم.
هوش مصنوعی: ما باید از زنجیرهای هوس و تمایلات نفسانی خارج شویم و مانند تیغی تیز و قوی باشیم. تا کی باید در پس این پرده، که مانع نمایان شدن حقیقت وجود ماست، پنهان بمانیم؟
هوش مصنوعی: محبت و عشق سرنوشت من را طلب میکند و در این حال، سایهای از فقر بر سر ماست که مانند چتری بزرگ، ما را پوشانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز هر روزی، خورشید بیاید بر ما
خویشتن برفکند بر تن ما و سر ما
چون شب آید برود خورشید از محضر ما
ماهتاب آید و درخسبد در بستر ما
ما برفتیم و تو دانی و دل غم خور ما
بخت بد تا به کجا می برد آبشخور ما
از نثار مژه چون گوش تو در دُر گیرم
قدم هر که سلامی ز تو آرد برِ ما
به وداع آمده ام هان به دعا دست برآر
[...]
بی غمت شاد مباد این دل غم پرور ما
غمخور ای دل که بجز غم نبود در خور ما
دردمندیم و خبر می دهد از سوز درون
دهن خشک و لب تشنه و چشم تر ما
مفلسانیم که در دولت سودای غمت
[...]
ما برفتیم، تو دانی و دل غمخور ما
بخت بد تا به کجا می برد آبشخور ما
از نثار مژه چون زلف تو در زر گیرم
قاصدی کز تو سلامی برساند بر ما
به دعا آمدهام هم به دعا دست بر آر
[...]
ای سهی قامت گلبوی صنوبر بر ما
سایهٔ سرو قدت دور مباد از سر ما
هیچ نقاش چو رخسار تو صورت ننگاشت
آفرین بر قلم صنعت صورتگر ما
روی تو اختر سعد است و مرا از طالع
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.