ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ای
عشقت آن مایه نیفشرد که عمان شده ای
خواب آسایشی از خویش دگر چشم مدار
کز خیال لبش ای دیده نمکدان شده ای
نگذری تا ز رعونت نچشی لذت درد
همچو گل گر همه تن چاک گریبان شده ای
جان ز نزدیکی ات ای جسم به تنگ آمده است
یوسفی را ز چه رو بیهده زندان شده ای؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات و دردهای ناشی از عشق اشاره میکند. او از دل میخواهد که با محبت عشق، به آرامش برسد و در عین حال هشدار میدهد که نباید به آسایش تصوری از معشوق دلخوش شود. عشق، دردها و رنجهای خاص خود را دارد و بدون تجربه آنها، لذت واقعی عشق درک نمیشود. شاعر همچنین به نزدیکی جسمی اشاره میکند و از تنگی جان ناشی از این نزدیکی میگوید، به گونهای که زندگی شبیه به زندان برای یوسف شده است. به طور کلی، در این شعر، عشق با تمامی چالشها و لذتهایش به تصویر کشیده شده است.
هوش مصنوعی: ای دل، از نعمت عشق چقدر به خوشی رسیدهای، عشق تو آنقدر قوی است که تو را مایهای برای سربلندی و افتخار کرده است.
هوش مصنوعی: به خودت استراحت کن و از خیال لب او دور نشو، چون تو به مانند نمکی که در ظرفی قرار دارد، گرفتار شدهای.
هوش مصنوعی: اگر از غرور و خودپسندی خود نگذری، هرگز طعم درد و رنج را نخواهی چشید، مانند گلی که با تمام بدن خود، تنگی و سختی را تجربه کرده باشد.
هوش مصنوعی: جانم به تنگی آمده و از نزدیکی تو خسته شده است. چرا مانند یوسف بیهوده در زندان به سر میبری؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طعمه مور شوی گر چه سلیمان شده ای
زال می گردی اگر رستم دستان شده ای
ای که چون موج به بازوی شنا می نازی
عنقریب است که بازیچه طوفان شده ای
عالم خاک به جز صورت دیواری نیست
[...]
امشب ای زلف سیه سخت پریشان شدهای
مگر آگه ز دل بی سر و سامان شدهای
گر ز دست تو به هر حلقه دلی لرزان نیست
پس چرا با همه تاب این همه لرزان شدهای
هم گره بر کمر سرو خرامان زدهای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.