دوش بر قلب دل غم زده غافل زده ای
بس شبیخون ز رخ و زلف که در دل زده ای
حیف از آن دل که در تو در بند تمنا داری
در خلوتگه جان را به هوس گل زده ای
دست توفیق شد و دامن مقصد بگرفت
پشت پایی که تو بر هستی باطل زده ای
آرزو بند گرانیست به پای طلبت
مهر از داغ تمنا به در دل زده ای
کی بجز پنجهٔ عشقش بگشاد جویا
عقده ای را که تو در کار خود از دل زده ای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف درد و غم ناشی از عشق و تمناهای ناتمام پرداخته است. شاعر به معشوق خود یادآوری میکند که چگونه دل خود را در دام عشق او گرفتار کرده و غم را به جان خریده است. او به عواقب تلاشهای بیثمر و آرزوهای سنگین که به پای عشقش متحمل شده، اشاره میکند و تأکید میکند که در تلاش برای رسیدن به معشوق، خود را به درد و رنج انداخته است. در نهایت، شاعر از معشوق میخواهد تا به او کمک کند و گرههای ناشی از این عشق را باز کند.
هوش مصنوعی: دیشب قلبی که غمگین بود را بیخبر از دردش تحتتأثیر زیباییات قرار دادی، چرا که زیبا رویی و مویهایت در دل اثر گذاشت.
هوش مصنوعی: حیف است که دلی در تو درگیر آرزوها باشد، در حالی که در دل شب و در تنهایی، جانش را به آرزوی گل زیبا مشغول کرده است.
هوش مصنوعی: دست توفیق به کمک تو آمده و هدف را در دامن خود گرفته است، در حالی که تو با قدمهای نادرست خود بر روی این دنیا تأثیر گذاشتهای.
هوش مصنوعی: آرزوها به گونهای سنگین و مشکل هستند و به خاطر عشق و خواستهات، دلت را با عشق و دلتنگی پر کردهای.
هوش مصنوعی: کیست جز عشق او که بتواند قفل دل کسی را بگشاید که به خاطر دردهایش در زندگی به تنگ آمده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دست اگر در کمر راهبر دل زده ای
بی تردد به میان دامن منزل زده ای
دامن خضر رها کن که دلیل تو بس است
پشت پایی که بر این عالم باطل زده ای
می شود شهپر توفیق، اگر برداری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.