گنجور

 
جویای تبریزی

نور عرفان در دل صافی ضمیران برده راه

مطلع خورشید زیبد در بیاض صبحگاه

بس بود روزی که روها از گنه گردد سیاه

برگ عیش اهل ندامت را زبان عذرخواه

می نماید فیض جمعیت ضعیفان را قوی

کاروان مور زنجیر است چون افتد به راه

عیب نخوت بر نتابد طینت اهل کمال

ماه نو از ناتمامی کج نهد بر سر کلاه

آفتاب من چو برگیرد نقاب از فرط شوق

همچو شبنم می روم از خویش با بال نگاه

بحر رحمت می شود در سودن مژگان بهم

قطرهٔ اشکی که بارد چشمت از بیم گناه

تا زخود بیرون نیایی کی به مقصد می رسی

آنکه جویا رفته است از خود به خود برداشت راه

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مسعود سعد سلمان

ماه تیرست ای نموده تیره از روی تو ماه

می درین مه لعل روشن گردد ای مه می بخواه

وقت نعمتهاست لیکن نعمتی چون می مدان

جان بدین گفته که من گفتم گواه آید گواه

دل به می تازه ست تازه جان همی شادست شاد

[...]

امیر معزی

صدهزاران سال میمون باد جشن مهرماه

بر شهنشاهی که دارد صدهزاران مهر وماه

بندگانش مهر و ماه اند وز فرخ طلعتش

روز ایشان هست فرخ‌تر ز جشن مهر ماه

یک تن است او از عدد وز نصرت و تایید هست

[...]

سنایی

در سعادت همچنین آسوده بادی سال و ماه

از بزرگان و ز بزرگی مر ترا اقبال و جاه

وطواط

هست دولت را اساس و هست ملت را پناه

حضرت خوارزمشاه و خدمت خوارزمشاه

خسرو عادل ، علاء دولت ، آن کز عدل اوست

هم خلایق را امان و هم شرایع را پناه

مسند خوارزمشاهی تا مسلم شود بدو

[...]

سوزنی سمرقندی

آنکه روی چرخ را زینت بانجم داد و ماه

داد ملک شرق را زینت بخیل شاه و شاه

شهریار شیردل خوارزمشاه آتسز که هست

در سر شمشیر او پیروزی دین الله

دولتی شاهی که بی کوشش سپهر از بهر او

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه