نیست جز اقرار عشق حاصل گفتار من
چهره به خونین رقم حجت اقرار من
عشق تو زآغاز کار برد قرار دلم
تا به چه گیرد قرار عاقبت کار من
خانه من پست شد رخنه به جان درفتاد
ریخت درون سیل عشق از درو دیوار من
هر غم دشوار را روی درآسانی است
هیچ گه آسان نشد این غم دشوار من
داغ تو دارم به دل نقش بر او نام تو
این رقم دولت است سکه دینار من
چند سگانت کشند درد سر پاسبان
پاس شبت را بس است دیده بیدار من
بس که دهم جامیا درد و غم از دل برون
مجلس ماتم بود دفتر اشعار من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و درد ناشی از آن است. شاعر با اقرار به عشق و تأثیر عمیق آن بر دل خود، به بیان مشکلات و غمهایی که به خاطر این عشق تحمل کرده، میپردازد. او به تصویرسازی از حال و روز خود میپردازد که خانهاش به خاطر عشق و داغ فراق خراب شده و غمها هرگز برایش آسان نبودهاند. در انتها، اشاره میکند که اشعارش تبدیل به مجلسی از ماتم و درد شده است.
هوش مصنوعی: تنها چیزی که از عشق در گفتار من به جا مانده، اقرار است. چهرهام به خاطر این اقرار، سرخ و دچار زخم و آسیب شده است.
هوش مصنوعی: عشق تو از همان ابتدا آرامش دل من را گرفته و من نمیدانم در نهایت کار من به کجا خواهد انجامید.
هوش مصنوعی: خانهام ویران شد و در دل جانم نفوذ کرد. عشق مانند سیلی درون دیوار و درهای خانهام ریخت.
هوش مصنوعی: هر اندوهی که انسان با آن مواجه میشود، روزی به آسانی تبدیل خواهد شد. اما هیچوقت این غم سنگین من به سادگی حل نمیشود.
هوش مصنوعی: من داغ عشق تو را در دل دارم و نام تو بر آن نقش بسته است. این نقش و نگار نمادی از سعادت و خوشبختی من است، همچون دیناری با ارزش.
هوش مصنوعی: تا زمانی که چندین سگ تو دردسر سازند و نگهبان شب تو باشد، برای من همین که چشمانم بیدار است کافی است.
هوش مصنوعی: من به اندازهای در دل خود درد و غم ریختهام که دفتر اشعارم هم به جای جشن و سرور، به محفل یادی از اندوه تبدیل شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواجه غلط کردهای در روش یار من
صد چو تو هم گم شود در من و در کار من
نبود هر گردنی لایق شمشیر عشق
خون سگان کی خورد ضیغم خون خوار من
قلزم من کی کشد تخته هر کشتیی
[...]
ای که ندانی که چیست حالِ من و یارِ من
بیش ملامت مکن غافلی از کارِ من
چند بطون و ظهور عاشق و عینِ حضور
منتظران را وقوف نیست بر اسرارِ من
از من و از خود مگو کز شرفِ یار من
[...]
عشق نورزیده بود جان سبکبار من
بر تو مرا فتنه کرد این دل بیکار من
گر خبر از درد من نیست ترا، در نگر
تا بتو گوید درست روی چو دینار من
ای که بیازردهای بیسببم بارها
[...]
رهن می ناب شد، جبه و دستار من
رفت به باد فنا، خرمن پندار من
مطرب قانون عشق پرده دری ساز کرد
شد کف دریای خون پرده اسرار من
رشته عشق مجاز سر به حقیقت کشید
[...]
نرگس بیمار تو گشته پرستار من
تا چه کند این طبیب با دل بیمار من
خفتهٔ بیدار گیر گر چه ندیدی ببین
چشم پر از خواب خویش دیدهٔ بیدار من
رسم تو عاشقکشی شیوهٔ من عاشقی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.