دی گذشتیم برآن دلبرو گفتیم دعا
قال من انتم قلنا فقراء غربا
فقراییم و عجب آنکه نخواهیم ز تو
هیچ حاجت که تویی در دو جهان حاجت ما
غرباییم و نداریم بجز تو وطنی
چند باشیم چنین از وطن خویش جدا
به فقیران نظری کن که به تأیید نظر
برمس فقر فقیران تویی اکسیر غنا
بر غریبان گذری کن که به تشریف قدوم
از دل تنگ غریبان تو بری بارعنا
گرچه در میکده عشق هزاران راه است
هست نزدیکترین راه ره فقر و فنا
جامی این راه بجز راه سبکباران نیست
دامن از خویش بیفشان و درین راه درآ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با دلبستگی و شوق به خداوند دعا میکند و خود را و دیگران را به عنوان فقیران و بیگانگان معرفی میکند. آنها به فقر و دوری از وطن اشاره دارند و از خداوند درخواست دارند که به حال فقرا و بیگانگان نگاهی کند. در ادامه، شاعر بیان میکند که نزدیکترین راه به عشق و وصل به خداوند، راه فقر و فناست و دعوت به رهایی از خود و وارد شدن به این راه میکند. به طور کلی، شعر به ارتباط عمیق انسان با خداوند و نیازمندی او به رحمت الهی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ما از کنار آن معشوق عبور کردیم و به او گفتیم دعا کن. او پرسید: "شما کی هستید؟" و ما گفتیم: "ما بیخانمانهای غریب هستیم."
هوش مصنوعی: ما فقیرانیم و جالب اینجاست که از تو هیچ درخواستی نداریم، زیرا تو خود آن چیزی هستی که در هر دو جهان، نیاز ما را برآورده میکنی.
هوش مصنوعی: ما غربتنشین هستیم و جز تو یعنی وطن دیگری نداریم، پس چه مدت باید از زادگاه خود دور بمانیم؟
هوش مصنوعی: به تهیدستان نگاه کن، زیرا با دیدن و توجه به وضعیت آنان، غنیترین و باارزشترین منابع زندگی را در وجود خود مییابی.
هوش مصنوعی: به غریبان نگاهی بینداز که با حضور دلگرمکنندهات، بار سنگینی از دل تنگیهایشان را سبک میکنی.
هوش مصنوعی: هرچند در دنیای عشق راههای زیادی وجود دارد، نزدیکترین و بهترین راه برای رسیدن به این عشق، راه خودسازی و از خودگذشتگی است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که برای پیمودن این مسیر، جز راهی که به آسانی و بدون بار سنگین انجام شود، راه دیگری وجود ندارد. برای ورود به این مسیر باید از بار و زحمتهای اضافی رها شد و خود را آزاد کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وین دو تن دور نگردند ز بام و در ما
نکند هیچ کس این بیادبان را ادبی
گرد گرداب مگرد ای که ندانی تو شنا
که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری
ای رفیقان من ای عمر و منصور و عطا
که شما هر سه سمائید و هوائید و صبا
کرده بیچاره مرا جوع به ماه رمضان
خبری هست ز شوال به نزدیک شما
تا به مغرب ننموده است مرا چهره هلال
[...]
شاه باز آمد برحسب مراد دل ما
ملت از رایت او ساخته عونی به سزا
خیل خیل از خدمش تعبه کرده دگر
جوق جوق از حشمش تاختنی برده جدا
سوی هر مرحله راهی (پیموده) برده یک تن
[...]
هرکه آن چشم دژم بیند و آن زلف دوتا
اگر آشفته و شوریده شود هست روا
منم اینک شده آشفتهٔ آن چشم دُژَم
منم اینک شده شوریدهٔ آن زلف دو تا
هوشمن درلب ماهی است به قده سروسهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.