نیست جز رشته جان آن لب باریک و دهان
به شکر خنده گشاید گره از رشته جان
دل همی جست نشانی زمیان تو ولی
جز کمر زان طلبش هیچ نیامد به میان
بهره از میم که ماند به دهانت لب راست
سر برآورده به لب لیسی ازانست زبان
چون زنی غمزه در ابرو مفکن چین که دریغ
تیر چون رفت دگر باز نیاید به کمان
ز استخوانهای سفید است سرکوی توپر
پیش تیر تو ز عشاق همین ماند نشان
نیست از کوی توام دور سر مهر و سپهر
بی سفال سگ تو سیرم ازین کاسه و خوان
پرتو لعل لبت از دل جامی پیداست
باده در شیشه صافی نتوان داشت نهان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و زیبایی معشوق پرداخته و تصاویری از احساسات عمیق عاشق را به تصویر میکشد. شاعر به لبهای معشوق اشاره میکند که میتواند زندگی را در جان عاشق زنده کند. دل عاشق به دنبال نشانهای از معشوق است، اما تنها کمر او را مییابد. استفاده از تصاویر خیالانگیز مانند میم و باده نشاندهندهی توصیف زیبایی معشوق و شور و شوق عاشقانه است. در نهایت، شاعر به قدرت عشق و وابستگیهای عاطفی اشاره میکند و میگوید که دوری از معشوق برای او غیرممکن است. در این اشعار، احساسات و تمایلات عمیق عاشق به زیبایی و عشق تجلی یافته است.
هوش مصنوعی: تنها چیزی که وجود دارد، ریشهی جان است که آن دهان باریک با لبهای شیرینش میتواند با خندیدن گره از دل برهاند.
هوش مصنوعی: دل در جستجوی نشانهای از تو است، اما جز کمر تو چیزی به دست نیامده است.
هوش مصنوعی: اگر از شراب بهرهمند شوی، لبهایت راست میشود و با کلام شیرین خود از آن لذت میبری. این نشاندهندهی شوق و ذوقی است که از زبان شیرین خود به دست میآوری.
هوش مصنوعی: وقتی زنی با ناز نگاه میکند، آن چین ابروهایش را فراموش کن، زیرا تیر عاطفه وقتی پرتاب شود، دیگر بازنمیگردد مثل تیر کمان.
هوش مصنوعی: سر کوی تو از استخوانهای سفید عشاق پر شده است و تنها نشانهای که از آنها باقی مانده، تیر عشق توست.
هوش مصنوعی: از محله تو دور نیستم؛ گلابی از عشق تو و افلاک بیاثر است. حتی اگر از این ظرف و سفره بینصیب باشم، باز هم از محبت تو سیرابم.
هوش مصنوعی: نور و زیبایی لبت از دل پر از عشق نمایان است و هیچ بادهای را نمیتوان در شیشهای صاف پنهان کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نتوان کردازین بیش صبوری نتوان
کار از آن شد که توان داشتن این راز نهان
با چنین حال زمن صبرو نهان کردن راز
همچنان باشد کز ریگ روان آب روان
تو ندانی که مراکارد گذشته ست ز گوشت
[...]
دوش تا روز فراخ آن صنم تنگ دهان
رخ چون لاله همی داشت ز می لاله ستان
رخ او لاله ستان بود و سر زلفک او
زنگیان داشت ستان خفته بر آن لاله ستان
گاه پیوسته همی گفت غزلهای سبک
[...]
گذری گیر از آن پس به سوی لالهستان
طوطیان بین همه منقار به پرخفته ستان
هریکی همچو یکی جام دروغالیهدان
بالش غالیه دانش را میلی به میان
گل چو بشکفت زمین گشت پر از آب روان
بگل و آب روان تازه بود جان جهان
هرکجا چشم زنی هست زمین نرگس زار
هرکجا پای نهی هست زمین لاله ستان
سبزه را باد پر از عنبر کرده است کنار
[...]
عید باکوکبهٔ خویش درآمد به جهان
وز جهان با سپه خویش برون شد رمضان
نوبت باده و چنگ طربانگیز رسید
نوبت شربت و طبل سَحَر آمد به کران
کرد باید طرب آغاز که در نوبت عید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.