گنجور

 
جامی

من آن نیم که پی حفظ اعتقاد عوام

کشم عنان ارادت ز نقل باده و جام

درآی ساقی و در ساغر بلورین ریز

شراب لعل علی رغم کالانعام

ازان شراب که چون از خودت خلاص دهد

نه اسم و رسم گذارد تو را نه ننگ ونه نام

ازان شراب که چون جرعه ای ز ساغر او

رسد به خاک دمد روح در رمیم عظام

ازان شراب که چون مطلقت کند برهی

زقید بندگی آفریده اوهام

ز وهم روی بگردان که در شریعت عشق

یکیست عابد اوهام و عابد اصنام

به سراین سخن آن زنده پی برد جامی

که هم ز کفر مبرا بود هم از اسلام

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام

بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام

یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند

دگر که: عاشق گویند عاشقان را نام

دریغم آید چون مر تو را نکو خوانند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رودکی
کسایی

سرودگوی شد آن مرغک سرودسرای

چو عاشقی که به معشوق خود دهد پیغام

همی چه گوید؟ گوید که: عاشقا، شبگیر

بگیر دست دلارام و سوی باغ خرام

عنصری

امید نیکی و تاج ملوک و صدر کرام

بزرگ خسرو آزادگان و فخر انام

بمین دولت و دولت بدو همیشه عزیز

امین ملت و ملت بدو گرفته نظام

سپهر کلی و جزوی بدو نموده هنر

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ابوسعید ابوالخیر

دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام

بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام

یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند

دگر که عاشق گویند عاشقان را نام

دریغم آید چون مر ترا نکو خوانند

[...]

فرخی سیستانی

بنفشه زلف من آن سرو قد سیم اندام

بر من آمد وقت سپیده دم به سلام

درست گفتی کز عارضش برآمده بود

گه فرو شدن تیره شب سپیده بام

ز عود هندی پوشیده بر بلور زره

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه