من آن نیم که پی حفظ اعتقاد عوام
کشم عنان ارادت ز نقل باده و جام
درآی ساقی و در ساغر بلورین ریز
شراب لعل علی رغم کالانعام
ازان شراب که چون از خودت خلاص دهد
نه اسم و رسم گذارد تو را نه ننگ ونه نام
ازان شراب که چون جرعه ای ز ساغر او
رسد به خاک دمد روح در رمیم عظام
ازان شراب که چون مطلقت کند برهی
زقید بندگی آفریده اوهام
ز وهم روی بگردان که در شریعت عشق
یکیست عابد اوهام و عابد اصنام
به سراین سخن آن زنده پی برد جامی
که هم ز کفر مبرا بود هم از اسلام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان یک تجربه عمیق و معنوی از نوشیدن شراب و تأثیر آن بر روح انسان میپردازد. شاعر به این نکته اشاره میکند که شرابی وجود دارد که رهاییبخش است و بر ذهن و روح تاثیر میگذارد، به طوری که انسان را از قید و بندهای مذهبی و وهمی آزاد میکند. او بر این باور است که عبادت واقعی باید فراتر از آداب و رسوم ظاهری باشد و به معنای واقعی عشق و حقیقت نزدیکتر شود. در پایان، شاعر به فردی اشاره میکند که نمیتوان او را به سادگی در کفر یا ایمان دانست، زیرا او فراتر از این تقسیمات است.
هوش مصنوعی: من کسی هستم که برای حفاظت از باورهای عمومی، تمایلاتم را از نوشیدن شراب و استفاده از جام باده باز میدارم.
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا و در این جام بلوری، شراب زیبای قرمزرنگ بریز، حتی اگر برخی مانع شوند یا ناپسند بدانند.
هوش مصنوعی: از آن نوشیدنی که تو را از خودت رها کند و هیچ اثری از نام و نشانی برجا نگذارد، نه عیب و نقصی برایت باقی میگذارد و نه افتخاری.
هوش مصنوعی: از آن شرابی که وقتی یک جرعه از آن به زمین بریزد، روحی در موجودات مرده دمیده میشود.
هوش مصنوعی: از آن شرابی که وقتی به انسان بنوشانند، او را از قید بندگی آزاد میکند و در عالم خیال و تصورات میبرد.
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که به خیال و توهم توجه نکن، زیرا در عشق حقیقی همه چیز یکی است. هم عبادت کنندگان اوهام و هم عبادت کنندگان بتها در حقیقت به یک معنا هستند.
هوش مصنوعی: فقط کسی میتواند به عمق این کلام پی ببرد که نه از کفر دور باشد و نه تنها به ظاهر اسلام متکی باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که: عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر تو را نکو خوانند
[...]
سرودگوی شد آن مرغک سرودسرای
چو عاشقی که به معشوق خود دهد پیغام
همی چه گوید؟ گوید که: عاشقا، شبگیر
بگیر دست دلارام و سوی باغ خرام
امید نیکی و تاج ملوک و صدر کرام
بزرگ خسرو آزادگان و فخر انام
بمین دولت و دولت بدو همیشه عزیز
امین ملت و ملت بدو گرفته نظام
سپهر کلی و جزوی بدو نموده هنر
[...]
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر ترا نکو خوانند
[...]
بنفشه زلف من آن سرو قد سیم اندام
بر من آمد وقت سپیده دم به سلام
درست گفتی کز عارضش برآمده بود
گه فرو شدن تیره شب سپیده بام
ز عود هندی پوشیده بر بلور زره
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.