حادی عشق اگر راز تو گوید به جبل
باشد از نقص جبل گر نکند رقص جمل
هرکه از ذکر جمالت چو جمل رقص نکرد
منهش نام کالانعام کزان هست اضل
کی کند ری چو زاهد ترش از تلخی عیش
مرد عارف که بود غرقه دریای عسل
چو دهی وعده به تأکید و قسم حاجت نیست
کان ایقان بود از لعل لبت لیت و لعل
لذت گفته مجنون نشناسد هرگز
هرکه در عشق غزالان نسروده ست غزل
جهل کوران حرم بین که محمد حاضر
طالب نور هدی از رخ لاتند و هبل
جامی از مدرسه اسرار حقیقت مطلب
که درین مسئله ذوقی ندهد بحث و جدل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به عشق و زیبایی پرداخته و بیان میکند که عشق واقعی حقیقتی بسیار عمیق و خوشایند است که تنها درک آن ممکن است برای برخی افراد دشوار باشد. او به تفاوت میان زیبایی ظاهری و باطنی اشاره کرده و از کسانی که از عشق و زیبایی الهی غافلند، انتقاد میکند. همچنین به این نکته اشاره دارد که کسی که در عشق واقعی غرق شده، نباید درگیر تلخیها و مشکلات دنیا شود. در نهایت، شاعر بر اهمیت فهم و درک عمیق از عشق و زیبایی تأکید میکند و میگوید که بحثهای بیاساس در برابر ذوق و شهود حقیقی بی معناست.
هوش مصنوعی: اگر عاشق چیزی را بیان کند، باید مانند کوه استوار باشد. اما اگر نتواند با شادی و شور و شعف به آن بپردازد، همچون نشانههای ناپسند و ضعف در کوه است.
هوش مصنوعی: هرکس که در یاد زیباییات مانند شتر نرقصد، او را با نام حیوانات بزرگ ننام، زیرا او از این نظر نادانتر است.
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند زندگی را مانند زاهدی تلخ و بیروح سپری کند، در حالی که مرد عارف در خوشی و شادی غرق شده و طعم شیرینی زندگی را میچشد؟
هوش مصنوعی: اگر به کسی وعدهای محکم و با قسم بدهی، دیگر نیازی به درخواست و خواهش نیست؛ زیرا اطمینان و یقین من از لبهای تو به اندازهی یک لعل و سنگین است.
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق زیباییها و دلبرانی مانند غزالان، اشعار و غزلهایی ننوشته، هرگز لذت سخنان عاشق مجنون را نخواهد فهمید.
هوش مصنوعی: نادانی و جهل کسانی که در حرم هستند را ببین که محمد در جستجوی نور هدایت است، در حالی که چهرهی لات و هبل (بتهای جاهلی) را میبینند.
هوش مصنوعی: در اینجا به دنبال حقیقتی هستیم که در مدرسه اسرار به وضوح بیان شده است و در این موضوع، چیزی جز احساس و تجربه شخصی نمیتواند به بحث و جدل منجر شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بهنگام سخا ابر کف و دریا دل
مشتری خوار ز دیدار تو و ماه خجل
بر نوشته است بعمر ابدی ملک ترا
در ازل ایزد و در دست جهان داده سجل
ز سواران چگل خوار و خجل خیل عجم
[...]
ای نگاری که به حسن از تو زند حور مثل
ای غزالی که سزاوار سرودی و غزل
بر عرب هست ز بهر تو عجم را تفضیل
که عجم وصف تو گفته است و عرب وصف طلل
سرو زیر حُلّل و ماه بود زیر حلی
[...]
جرم خورشید چو از حوت درآید به حمل
اشهب روز کند ادهم شب را ارجل
کوه را از مدت سایهٔ ابر و نم شب
پر طرایف شود اطراف چه هامون و چه تل
سبزه چون دست به هم درزند اندر صحرا
[...]
ماجرایی که میان من و گردون رفتست
دوش بشنو که ترا شرح دهم از اوّل
تا سحر گه من و او دیده بهم بر نزدیم
بس که گفتیم و شنیدیم ز هرگونه جدل
در میان گفتمش ای از تو واز گردش تو
[...]
شتران مست شدستند، ببین رقص جمل
زُ اشتر مست که جوید ادب و علم و عمل
علم ما دادهی او و ره ما جادهی او
گرمی ما دم گرمش، نه ز خورشیدِ حمل
دم او جان دهدت روز نَفَخْتُ بپذیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.