محتسب در دست سنگ انداخت در خمخانه چنگ
وای رندان گر درآید پای خم می به سنگ
مجلس مستان بهارستان عیش و عشرت است
گل در او رخسار ساقی، لاله جام لاله رنگ
قاصد وقت خوشم در میکده مطرب کجاست
تادهد در پای خم دامان مقصودم به چنگ
صوفیم آن دم که گردد وقت من خوش در سماع
چاک رسوایی زنم در خرقه ناموس و ننگ
در رخت از خط زنگاری صفای دیگر است
گرچه آرد بی صفایی در رخ آیینه زنگ
آن که چترش پر مرغان مرکبش باد صباست
چون رود در ریگ آتشبار با او مور لنگ
گنبد نیلوفری با این همه شمع و چراغ
بی تو جامی را نماید کلبه تاریک و تنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و هوای مجالس شراب و خوشی میپردازد. شاعر به تشریح لحظات شاد و سرشار از عشق و خوشی در خمخانه میپردازد و از زیبایی ساقی و گلهای بهارستان صحبت میکند. او از آمدن قاصدی برای رساندن خبر خوشی در میکده میخواهد و به حال خود در زمان خوشی اشاره میکند. در ادامه، شاعر بر تضاد بین ظاهری و باطنی تأکید میکند و به مشکلات و زنگاریهای زندگی اشاره میکند، در حالی که در نهایت از نیاز به شادی و نور در زندگی سخن میگوید و میگوید بدون عشق و معشوق، جهان تاریک و خالی است.
هوش مصنوعی: محتسب که کسی است که نظارت بر رفتار مردم دارد، سنگی به سمت خمخانه پرتاب کرده است. وای بر رندان، اگر پایشان به دیوار خمخانه بیفتد، آن زمان میفهمند که زیبایی شراب چقدر شدید است و چه تأثیری میتواند داشته باشد.
هوش مصنوعی: در بهارستان، جمع مستان و شادمانان پر از خوشی و لذت است. در این مکان، گلهایی مثل رخسار ساقی و لالههایی با رنگی شاداب وجود دارد که زیبایی فضا را دوچندان میکند.
هوش مصنوعی: پیامآور لحظههای خوب من، کجایی که در میکده و نزد نوازنده باشی؟ تا من بتوانم هدفم را در دامن کوزه در دست بگیرم.
هوش مصنوعی: من همواره در حالتی از شور و شوق هستم و زمانی که لحظه شادی برایم فرامیرسد، با جوانب مختلف زندگی و بیپرواییام، مرزهای عفاف و آبرو را زیر پا میگذارم.
هوش مصنوعی: در لباس او نشانههایی از زیبایی و صفا وجود دارد، اما حتی اگر چهرهاش در آئینه گویای ناپاکی باشد، این زیبایی همچنان مشهود است.
هوش مصنوعی: کسی که چترش پر از پرندگان است، مرکب او با نسیم صبح حرکت میکند. مانند رودی که در ریگهای داغ جریان دارد، او با خود موری لنگ و ضعیف را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: گنبد آسمانی با تمام روشناییها و شمعهایش، بدون حضور تو، همچون اتاقی تاریک و کوچک به نظر میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از دل و پشت مبارز می بر آید صد تراک
کز زه عالی کمان خسرو آید یک ترنگ
یاسمن آمد بمجلس، با بنفشه دست سود
حمله کردند و شکسته شد، سپاه با درنگ
با سماع چنگ باش، از چاشتگه تا آن زمان
کز فلک پروین برآید همچو سیمین شفترنگ
از دل و پشت مبارز، می برآید صد تراک
[...]
بینی آن ترکی که او چون برزند بر چنگ، چنگ
از دل ابدال بگریزد به صد فرسنگ، سنگ
بگسلد بر اسب عشق عاشقان بر تنگ صبر
چون کشد بر اسب خویش از موی اسب او تنگ تنگ
چنگ او در چنگ او همچون خمیده عاشقی
[...]
ای رخ رخشانت چون آئینه نادیده زنگ
زنگ بزدا از دل عاشق ببکمازی چو زنگ
آنکه رومی آرزو کرده عطایش چون عرب
آنکه ترکی آرزو کرده بساطش همچو زنگ
مادرش بوده است همچون زنگی زنگارگون
[...]
آمد آن ماه دو هفته با قبای هفت رنگ
زلف پربند و شکنج و چشم پرنیرنگ و رنگ
لؤلؤ اندر لاله پنهان داشت چون رویم بدید
چنگ را بر لاله زد لؤلؤ و برهم سود چنگ
گفت مهر از من گسستی با تو جای جنگ هست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.