گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

جبین نظم حسن رخت راست مطلع

دو ابرو ز مطلع فروتر دو مصرع

چنان می درخشد زبرقع جمالت

که شد رشته نور هر تار برقع

فتد بخیه بر رو چو از پرده پوشی

نزد شیخ ما وصله ای بر مرقع

غمت در دلم تخم عیش ابد شد

بلی این سراآن سرا راست مزرع

به میخانه گر قالبم خشت گردد

روم بر سر خم نشینم مربع

چو جمعیت آباد دلهاست زلفت

به هر حلقه جمعی نگر کرده مجمع

به زلف تو قطع سخن کرد جامی

کم افتد غزل را بدین لطف مقطع

 
 
 
کمال‌الدین اسماعیل

بطالع سفر کردم اندر رکاب

زهی شوم طالع، زهی شوم طالع

بنان تهی از تو خرسند بودم

زهی مرد قانع، زهی مرد قانع

پس از عمری از تو همین است حاصل

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال‌الدین اسماعیل
ابن یمین

چگویم ازین روزگار مخادع

چه آمد رهی را بروی از وقایع

بصد قرن یک شمه نتوان بیان کرد

که از دور گردون چها گشت واقع

چنان کوکب سعد من گشت غارب

[...]

خواجوی کرمانی

مررنا بجرعآء و النجم یلمع

راینا محیا کبدر تبرقع

بوقتی که بودیم با کاروانی

رخ آورده در راه و دل سوی مزمع

چو ما در رسیدیم در می فکندند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه