جبین نظم حسن رخت راست مطلع
دو ابرو ز مطلع فروتر دو مصرع
چنان می درخشد زبرقع جمالت
که شد رشته نور هر تار برقع
فتد بخیه بر رو چو از پرده پوشی
نزد شیخ ما وصله ای بر مرقع
غمت در دلم تخم عیش ابد شد
بلی این سراآن سرا راست مزرع
به میخانه گر قالبم خشت گردد
روم بر سر خم نشینم مربع
چو جمعیت آباد دلهاست زلفت
به هر حلقه جمعی نگر کرده مجمع
به زلف تو قطع سخن کرد جامی
کم افتد غزل را بدین لطف مقطع
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف زیبایی معشوق میپردازد و او را با زیباییهای طبیعی مقایسه میکند. ابروان او را به دو مصرع زیبا تشبیه کرده و از درخشش چهرهاش به عنوان نوری درخشان یاد میکند. او همچنین به عشق و غم در دلش اشاره میکند و میگوید که غم معشوق به او شادی جاودانی میدهد. در نهایت، شاعر به میخانه و لذتهای آن اشاره میکند و زیبایی زلف معشوق را به گرد آمدن مردم در یکجا تشبیه میکند. اشعار او به زیبایی و عشق متصل است و در پایان به عشق خود و شکوه آن ابراز شوق میکند.
هوش مصنوعی: پیشانی زیبایی تو، مانند نقطه روشنی در آغاز، از دو ابرو پایینتر است که به گونهای دیگر از دو مصرع شعر پایینتر قرار دارد.
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو به قدری درخشان است که نورش از هر تار برقع بیشتر و واضحتر به چشم میآید.
هوش مصنوعی: او با دقت و ظرافت به زخمی که روی صورتش است، بخیه میزند و در عین حال نزد شیخ ما نشان میدهد که چگونه میتواند به خوبی بر جراحات زندگی خود غلبه کند و مانند یک وصله روی پارچهای که دچار آسیب شده، بر زخمهاش سوار شود.
هوش مصنوعی: غم تو در دلم زمینهساز شادی ابدی شده است، آری، اینجا همان جایی است که شادی میروید.
هوش مصنوعی: اگر به میخانه بروم و قالب من به شکل خشت درآید، بر سَرِ خم مینشینم و مکعبشکل میشوم.
هوش مصنوعی: وقتی که دلها در کنار هم شاداب و سرزنده هستند، زلف تو به هر حلقهای همچون مجمعی از جمعیتها به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت زلف تو، دیگر نیازی به ادامهی سخن نیست؛ گویی یک جام خوشنوشی به این غزل اضافه شود و آن را به نقطهی پایانی برساند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بطالع سفر کردم اندر رکاب
زهی شوم طالع، زهی شوم طالع
بنان تهی از تو خرسند بودم
زهی مرد قانع، زهی مرد قانع
پس از عمری از تو همین است حاصل
[...]
چگویم ازین روزگار مخادع
چه آمد رهی را بروی از وقایع
بصد قرن یک شمه نتوان بیان کرد
که از دور گردون چها گشت واقع
چنان کوکب سعد من گشت غارب
[...]
مررنا بجرعآء و النجم یلمع
راینا محیا کبدر تبرقع
بوقتی که بودیم با کاروانی
رخ آورده در راه و دل سوی مزمع
چو ما در رسیدیم در می فکندند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.