ز سدره طوبی اگر آمدن سوی تو تواند
به پایبوسی سرو تو خویش را برساند
چنان ز چشم تو بیمار شد که از نم شبنم
شکوفه بر لب نرگس به پنبه آب چکاند
نهال سرو روان گر رسد به چشمه چشمم
به یاد قد تواش برکنار خویش نشاند
ز مهر و مه سپر تو به تو چه سود فلک را
چو تیر آن دل من ز هر دو می گذراند
غمی که دادیم آن را نصیب غیر مگردان
که از کریم نشاید که داده باز ستاند
به صاف و درد چه لایق بخیلی اهل کرم را
خوش آن که هم بخورد هرچه یافت هم بخوراند
میان آتش و آب از غم تو دلشده جامی
ز سینه شعله فروزد ز دیده اشک فشاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی معشوق است. شاعر به زیبایی و سادگی معشوق اشاره میکند و از تأثیرات عمیق عشق بر خود سخن میگوید. او به درخت سرو و چشمه چشم خود اشاره میکند و میگوید که اگر به دیدار محبوبش بیاید، سرشار از احساسات خواهد بود. عشق را به عنوان منبع غم و شادی معرفی میکند و بیان میکند که عشق واقعی نمیتواند به راحتی از دست برود یا به کسی دیگر منتقل شود. همچنین در مورد سخاوت و کرم صحبت میکند و به این نکته اشاره میکند که اهل کرم باید دلهای دیگران را هم شاد کنند. در نهایت، شاعر به تناقضهای عشق و احساساتی که از آن ناشی میشود، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: اگر درخت طوبی از سدره که در آسمان است به سوی تو بیاید، میتواند به پایبوسی و ديدار تو برسد.
هوش مصنوعی: آنقدر به چشمان تو دل بسته شدم که مانند گلی که بر لب نرگس میروید، از قطرات شبنم لطافت و زیباییاش را به جانم میریزد.
هوش مصنوعی: اگر نهال سرو به چشمانم بیفتد، یاد قدت را در کنار خود حس میکنم.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و میگوید که محبت و زیبایی او برای خود شخص معنایی ندارد، چون دل او از این عشق و زیباییها عبور کرده است. به عبارتی، دل او به جای آنکه تحت تاثیر زیباییهای دنیایی قرار بگیرد، فراتر رفته و در پی چیزهایی عمیقتر است.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که ما به دیگران میدهیم را به کسی دیگر نده، چون از شخص بزرگوار و بخشندهای توقع نمیرود که آنچه را داده است، دوباره پس بگیرد.
هوش مصنوعی: درست و درستکار، اهل بخشش و کرم، بایسته است که در زندگی نه تنها از نعمتها بهرهمند شود، بلکه به دیگران نیز از آنچه دارد ببخشند و کمک کنند. کسی که به خودی خود از نعمتها استفاده میکند و دیگران را نیز بهرهمند میسازد، در واقع انسانی شایسته و ارزشمند است.
هوش مصنوعی: دل او در میان آتش و آب، به خاطر غم تو مانند جامی پر شده است. از سینهاش شعلهای میسوزد و اشک از چشمانش میریزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه در وصال تو بختم به کام دل برساند
نه در فراق تو چرخم ز خویشتن برهاند
چو برنشیند عمرم مرا کجا بنشیند
اگر زمانه بخواهد که با توام بنشاند
زمن مپرس که بیمن زمانه چون گذرانی
[...]
شدم ز عشق به جایی که عشق نیز نداند
رسید کار به جایی که عقل خیره بماند
هزار ظلم رسیده ز عقل گشت رهیده
چو عقل بسته شد این جا بگو کیش برهاند
دلا مگر که تو مستی که دل به عقل ببستی
[...]
مگر صبا به فلانی سلام ما برساند
که راز ما نکند فاش چونکه نامه بخواند
به قاصدی چه توان گفت خاصه قصه دری
که گر به کوه بگویم ز غصه خون بچکاند
کسی که درد جدایی ز دوستان نکشیده ست
[...]
مسافری که به رخ اشک حسرتم بدواند
دلم تحمل بار فراق او نتواند
در آتشم بنشاند چو باکسان بنشیند
کنار من ننشیند که آتشم بنشاند
چه جوی خون که براند ز دیده دل شدگان را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.