کی بود کی که ز خوان تو صلایی برسد
وز نوال تو نوایی به گدایی برسد
مرض شوق تو شد صعب و ازان جان نبرم
گر نه از وعده وصل تو شفایی برسد
کوه غم شد دلم و نام تو گویم با او
بو که در گوشم ازین نام صدایی برسد
دل کجا مظهر انوار جمال تو شود
گر نه این آینه را از تو جلایی برسد
برتر از افسر شاهیست کله گوشه فقر
حاش لله که به هر بی سرو پایی برسد
رفته از خویش برون در پی لیلی مجنون
باشد از محمل او بانگ درایی برسد
می رود جامی دلخسته ولی تا نبرند
نیست امکان که درین راه به جایی برسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر نشاندهنده احساس عمیق عشق و longing (آرزو) است. شاعر به شدت مشتاق وصال محبوب خود است و با استفاده از تصاویری چون کوه غم و آینه، به ابراز درد و شوق خود میپردازد. او اشاره میکند که در جستوجوی عشق به جایی نمیرسد و تنها صدای نام محبوبش را در دل خود میشنود. همچنین، شاعر برتری فقر و سادگی را بر ثروت نقد میکند و میگوید که حتی در این حال، عشقش همچنان برایش باارزش است. در نهایت، او بیان میکند که در این راه، بهجایی نخواهد رسید مگر اینکه واقعاً به وصال محبوبش برسد.
هوش مصنوعی: کیست که با خوان تو صدا و نغمهای به گوش برسد و از نعمتهای تو کسی به گدایی بیفتد؟
هوش مصنوعی: عشق و شوق تو برایم بسیار دشوار شده است و نمیتوانم از این حال رهایی یابم، مگر این که وعدهی وصل تو به حقیقت بپیوندد و مرا درمان کند.
هوش مصنوعی: دل من همچون کوهی پر از غم شده و نام تو را با آن به زبان میآورم تا شاید صدای نامت در گوشم طنین اندازد.
هوش مصنوعی: دل انسان چگونه میتواند نشانهای از زیبایی تو باشد، اگر این آینه به جز نور و جلوه تو، چیزی نداشته باشد؟
هوش مصنوعی: فقر برتر از مقام و ثروت است، چون به هر کسی که بیسر و سامان باشد، میتواند رسیدگی کند و بر او رحمت کند.
هوش مصنوعی: کسی که از خود خارج شده و در جستجوی لیلی است، صدای حیات و زندگی را از او میشنود.
هوش مصنوعی: شخصی ناامید و دلbroken به مسیر خود ادامه میدهد، اما تا زمانی که او را از این مسیر دور نکنند، به جایی نخواهد رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وقت آن شد که ز خورشید ضیایی برسد
سوی زنگی شب از روم لوایی برسد
به برهنه شده عشق قبایی بدهند
وز شکرخانه آن دوست نوایی برسد
این همه کاسه زرین ز بر خوان فلک
[...]
آخر این درد دل من به دوایی برسد
عاقبت ناله شبگیر بجایی برسد
آخر این سینه دلگیر غم آباد مرا
روزی از روزنه غیب صفایی برسد
بر درت شب همه شب یاوه در آنم چو جرس
[...]
دردمندی چه شود گر به دوایی برسد
بی نوایی ز وصالت به نوایی برسد
تا به کی روی بتابی ز من بی سر و پا
آخر از دور مرا نیز دعایی برسد
می دهم جان مگر از خوان وصالت روزی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.