عید شد و اندر کنار و بوسه با هم هر دو یار
یار ما ناداده بوسه می کند از ما کنار
دیدنش عید است و عیدی بوسه دادن بر لبش
ای خدا زین عید و عیدی کام مشتاقان برآر
گر دهد نشمرده از لب بوسه عیدی مرا
شکر آن دولت نیارم گفت تا روز شمار
می کنم هر روز عیدی زان دو رخ اما نکرد
زان لب نوشین مرا هرگز به عیدی شرمسار
می کنم از رنگ نو جامه به رسم عید نو
بس که خون دل همی ریزم ز چشم اشکبار
عید عشاق است و هر جا راند از نعل سمند
صد هلال عید گردد در ره او آشکار
جامیا گیرش سر ره بهر عیدی زانکه عید
غیر ازین کار گدایان نیست در هر رهگذار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به جشن عید و لحظات شیرین آن اشاره میکند. یار شاعر با بوسههایش عید را به او هدیه میدهد و دیدن او را برابر با عید و شادی میداند. شاعر از خدا درخواست میکند که کام عاشقانهاش را از این عید برآورده کند. او به یاد توفیقاتش در عید و بوسههای یار میافتد و از غمهای دلش سخن میگوید. در نهایت، شاعر بر عشق و شیفتگیاش تأکید میکند و میگوید که هر جا عشق باشد، عید و شادی نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: عید فرا رسیده و در کنار یکدیگر، هر دو یار به یکدیگر بوسه میزنند، در حالی که هنوز یار ما از ما دور است و بوسهای از جانب او نمیرسد.
هوش مصنوعی: دیدن او خود جشن و عید است و بوسهای که بر لبش میزنم، نعمت بزرگی است. ای خدا، از این جشن و عید، آرزوی دلهای مشتاق را برآورده کن.
هوش مصنوعی: اگر بیخبر و بیحساب از لبانت بوسهای به من بدهی، شکرگزار آن دولت هستم و تا روز حساب و کتاب نمیگویم که چقدر خوشبخت شدم.
هوش مصنوعی: هر روز به خاطر آن دو چهره زیبا، جشن و شادی میکنم، اما هرگز از آن لب شیرین نتوانستهام به اندازه عید خوشحال شوم و از شرم و خجالت، احساس ناآرامی میکنم.
هوش مصنوعی: دارم لباسی نو برای عید میسازم، ولی تمام آنچه در دلم دارم، غم و اشک است که از چشمانم میریزد.
هوش مصنوعی: روز عید عاشقان است و هرجایی که سمند عشق قدم میزند، نشانههای زیبای عید به وضوح خود را نشان میدهند.
هوش مصنوعی: به این معناست که شخصی خود را آماده کرده تا در این روز ویژه هدیهای دریافت کند، زیرا عید واقعی به جز این، کار فقیران نیست که در هر گذرگاهی از مردم انتظار کمک دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نافه دارد زیر اندر گشاده بی شمار
لاله دارد زیر نافه در شکسته صد هزار
خانمان از رنگ و بوی او همیشه چون بهشت
روزگار از تار و پود او شکفته چون بهار
چشم زی رویش نگه کرد اندرو لاله شکفت
[...]
هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار
یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار
تیغشان باشد چو آتش روز و شب بد خواه سوز
اسبشان باشد چوکشتی سال و مه دریا گذار
از عجایب خیمه شان با شد چو دریا وقت موج
[...]
ای خداوندان مال العتبار الاعتبار
ای خداوندان قال الاعتذار الاعتذار
پیش ازاین کاین جان عذرآورفروماند ز نطق
پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار
توبه پیش آرید و نادم از گُنه کاری خویش
[...]
بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار
افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار
گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان
گاه مرجان زیور آرد زو عروس مرغزار
غنچه سازد باغ را پر گلبن از مینا و زر
[...]
ابر آذاری برآمد از کران کوهسار
باد فروردین بجنبید از میان مرغزار
این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار
وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار
خاک پنداری به ماه و مشتری آبستنست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.