نوشیروان روز نوروز یا مهرجان مجلس می داشت، دید یکی از حاضران که با وی نسبت خویشی داشت جام زرین در بغل نهاد، تغافل کرد و هیچ نگفت چون مجلس برشکست، شرابدار گفت: هیچ کس بیرون نرود تا تجسس کنیم که یک جام زرین درمی باید.
نوشیروان گفت: بگذار آن کس که گرفت باز نخواهد داد و آن کس که گرفت باز دید نمامی نخواهد کرد بعد از چند روز آن شخص درآمد جامه های نو پوشیده و موزه نو در پا کرده.
نوشیروان اشارت به جامه های وی کرد که اینها از آن است وی دامن از موزه برداشت که این نیز از آن است. نوشیروان بخندید دانست که آن را به ضرورت احتیاج کرده بود، بفرمود تا هزار مثقال زر به وی دهند.
از گناه تو چو آگاه شود شاه کریم
معترف باش به آن وز کرمش عذر بخواه
مکن انکار گنه زانکه گناه دگر است
بلکه بسیاری ازان هم بتر انکار گناه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: نوشیروان در روز نوروز مجلسی برپا کرد و متوجه شد که یکی از خویشاوندانش جام زرینی را در آغوش دارد، اما بیتوجهی کرد و هیچ نگفت. وقتی مجلس به پایان رسید، شرابدار اعلام کرد که هیچ کس نباید بیرون برود تا مشخص شود جام زرین متعلق به کیست. نوشیروان گفت بگذارید فردی که آن را گرفته است، نگه دارد و کسی که از آن خبر دارد، دروغگو نخواهد بود.
چند روز بعد، همان فرد با لباسهای نو و پاهای موزه نو آمد. نوشیروان به لباسها اشاره کرد و فهمید که اینها از همان جام بودهاند. او با لبخند به این موضوع پاسخ داد و دستور داد که هزار مثقال زر به او بدهند. این داستان به ما یادآور میشود که شاه کریم اگر از گناه کسی آگاه شود، باید به آن اعتراف کند و از کرم او عذرخواهی کند. انکار گناه به مراتب بدتر از خود گناه است.
هوش مصنوعی: نوشیروان در روز نوروز یا جشن مهرجان، مجلسی برپا کرده بود. او متوجه شد که یکی از مهمانان که نسبت خویشاوندی با او داشت، یک جام زرین در زیر بغل خود پنهان کرده است. نوشیروان به روی خود نیاورد و چیزی نگفت. اما وقتی که مجلس تمام شد، شرابدار اعلام کرد که هیچکس حق ندارد خارج شود تا بتوانیم بررسی کنیم که چه کسی جام زرین را با خود برده است.
هوش مصنوعی: نوشیروان گفت: بگذار کسی که چیزی را میگیرد، آن را پس ندهد و کسی که چیزی را میگیرد، دیگر به آن شخص هیچگاه بد نگوید. چند روز بعد، آن شخص آمد و لباسهای نو پوشیده و کفشهای جدید به پا کرده بود.
هوش مصنوعی: نوشیروان به لباسهای او اشاره کرد و گفت که اینها مال او هستند. سپس دامن را از روی دوش خود برداشت و گفت که این نیز از آن اوست. نوشیروان خندید و فهمید که او به این چیزها نیاز دارد. بنابراین فرمان داد تا هزار مثقال طلا به او بدهند.
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه بزرگوار از گناه تو مطلع شود، باید به آن گناه اعتراف کنی و از لطف او برای پوزش طلبی نمایی.
هوش مصنوعی: بنگر که چه آسان است انکار گناهان، اما باید دانست که انکار گناه خود گناهی بزرگتر است. در حقیقت، پذیرفتن خطاها برتر از انکار آنهاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.