بخش ۹ - داستان مایل شدن مجنون به یکی از خوبان قبایل و محبوبان شیرین شمایل و از غیرت التفات وی با دیگری دل از وی برداشتن و هر دو را به هم بگذاشتن
آن را که به عشق گل سرشتند
وین حرف به لوح دل نوشتند
شسته نشود ز لوحش این حرف
ور عمر کند به شست و شو صرف
هر لحظه کند به یاری آهنگ
در دامن دلبری زند چنگ
گر در همه جا به جان خریدار
تا خود به کجا شود گرفتار
قیس آن ز قیاس عقل بیرون
نامش به گمان خلق مجنون
ناگشته هنوز اسیر لیلی
می داشت به هر جمیله میلی
یک ناقه رهگذار بودش
کارنده به هر دیار بودش
مویش چو شفق به سرخرنگی
زنجیره زده چو موی زنگی
از گردن و موی او مثالی
طالع شده در شفق هلالی
بی ماندگی از روش فلک سان
پیشش همه کوه و دشت یکسان
سیلی گردی میان وادی
بر قله کوه گردبای
کردی پی راه بین هر جای
آیینه گری به هر کف پای
هر روز بر او سوار گشتی
پوینده هر دیار گشتی
آهنگ به هر قبیله کردی
جویایی هر جمیله کردی
روزی به همین طریقه می گشت
ناگه به یکی قبیله بگذشت
می کرد به هر طرف نگاهی
از دور بدید جلوه گاهی
خوبان چو ستاره حلقه بسته
ماهی به میانشان نشسته
ماهی نه که روشن آفتابی
در هر دل ازو فتاده تابی
شد جانبشان سلام گویان
زان ماه نشان و نام جویان
گفتند کریمه نام دارد
اصل و نسب از کرام دارد
دستوری چون به سوی او راند
در ساحت او شتر بخواباند
زانوی شتر ببست و بنشست
بنهاد به زانوی ادب دست
دزدیده به روی او نظر کرد
در جان وی آن نظر اثر کرد
خندان خندان شکر شکن شد
با او به کرشمه در سخن شد
از لب به سخن شکر همی ریخت
لؤلؤ ز عقیق تر همی ریخت
او هم به خوشی جواب می داد
وز ساغر لب شراب می داد
قیس از سخنش ز دست می شد
ناخورده شراب مست می شد
از جام هم آن دو باده پیمای
رفتند به یک دو جرعه از جای
بودند بدین صفت زمانی
کز دور پدید شد جوانی
سروی ز ریاض زندگانی
پوشیده لباس ارغوانی
بر ناقه تیز گام راکب
رخشنده رخی چو نجم ثاقب
افتاد در آن گروه جوشی
برخاست ز جان شان خروشی
بی خواست شدند پیش او باز
بگشاده به خیر مقدم آواز
در نغمه به ساقشان خلاخل
چون در کف مطربان جلاجل
آن شیوه چو دید قیس ازیشان
برخاست ز جای خود پریشان
گرداند بر آن پریرخان پشت
وآورد زمام ناقه در مشت
آنان چو شتاب وی بدیدند
فریادکنان ز پی دویدند
کای قیس چنین شتاب منمای
وز قاعده عتاب بازآی
مپسند که بی رخت نشینیم
بنشین که رخ تو سیر بینیم
صحبت به مثل اگر زمانیست
از رابطه ازل نشانیست
دامن ز وفا کشیدن نتوان
سر رشته آن برید نتوان
هر چند ز ره غبار رفتند
صد نکته آبدار گفتند
چون ز آتششان نداشت دودی
آن گفت و شنو نداشت سودی
بر ناقه خود نشست و زانان
برتافت عنان نشید خوانان
کای دل کم یار بی وفا گیر
در زاویه فراغ جاگیر
آن کس که چو گل دو روی باشد
در وی ز وفا چه بوی باشد
زانان چه کنم که چون رسم من
چون کوه کشند پا به دامن
ور کم ز منی نماید اقبال
باشند ترانه زن ز خلخال
حاشا که اگر غبار گردم
با باد درین دیار گردم
ور ابر گهر نثار باشم
یک قطره بر این دیار پاشم
زین گفت و شنود خامشی به
وز هیچکسان فرامشی به
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلدادگی قیس به لیلا است. شاعر از احوالات قیس میگوید که به خاطر عشقش در هر دیاری میگردد و در جستجوی زیباییهاست. او در این سفر به قبیلهای میرسد که در آن دخترانی زیبا وجود دارند. یکی از این دختران، که به شکر و عسل تشبیه شده، توجه قیس را جلب میکند.
عیب از قیس به دلیل جذابیت این دختر به ستارهها و روشنایی خورشید میزند و بر او تأثیر عمیقی میگذارد. قیس در حال عشق و محبت، به دنبال دوستی و ارتباط با این دختر است، اما باید با دیگران نیز تعامل داشته باشد. در نهایت، نشان داده میشود که عشق قیس به لیلا چقدر عمیق است و او با همه دغدغههایی که دارد، همچنان در جستجوی عشق و وفا باقی میماند.
هوش مصنوعی: کسی که با عشق زیبا خلق شده و این سخن را در دل خود ثبت کرده است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که حتی اگر تمام عمر خود را صرف پاک کردن و تغییر دادن گذشته کنیم، باز هم نمیتوانیم آنچه را که در ذهن ما ثبت شده است پاک کنیم. در واقع، بعضی از تجربیات و خاطرات به قدری عمیق هستند که هیچ چیز نمیتواند آنها را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: هر لحظه، با آهنگی دلنشین به کمک میآید و در آغوش عشق به نوازش دل میپردازد.
هوش مصنوعی: اگر در همه جا خریدار با جان خرید کند، پس خودش به کجا گرفتار میشود؟
هوش مصنوعی: قیس، که با عقل نمیتوان او را مقایسه کرد، به گمان مردم مجنون نامیده میشود.
هوش مصنوعی: هنوز به عشق لیلی گرفتار نشده بود، اما به زیباییها علاقمند بود.
هوش مصنوعی: یک شتر در حال عبور بود که در هر منطقهای مسافرت میکرد.
هوش مصنوعی: موهای او مانند سرخی افق در هنگام غروب آفتاب است و همچون زنجیری که از موهایی به رنگ زنگ زده تشکیل شده، زیبا و گیرایی دارد.
هوش مصنوعی: از گردن و موی او، نمادی از زیبایی و جذابیتی مانند رنگهای غروب خورشید به نمایش درآمده است.
هوش مصنوعی: فراز و نشیبهای زندگی به یک شکل برای همه افراد، همچون کوه و دشت، تکرار میشود و هیچ چیزی در آن ماندگار نیست.
هوش مصنوعی: در میان دشت، گرد و غباری به وجود آمده که بر قله کوه نشسته است.
هوش مصنوعی: تو با توانایی و هوش خود، به روشنی و شفافیت در هر مکان و زمان تردد میکنی و به خوبی میتوانی مسیر را تشخیص دهی.
هوش مصنوعی: هر روز بر او سوار شدی و در هر سرزمین راه پیمایی کردی.
هوش مصنوعی: به هر قومی که نگاه کنی، زیبایی و جذابیت خاصی را در آنها مشاهده میکنی.
هوش مصنوعی: روزی به همین روش و شیوه مشغول بود، که ناگهان به یکی از قبایل برخورد کرد.
هوش مصنوعی: او از دور به هر سو نگاهی میکرد و جلوهای را مشاهده مینمود.
هوش مصنوعی: زیبایان مانند ستارهها هستند و در میان آنان، ماه به گونهای به نشسته است که نظرها را به خود جلب میکند.
هوش مصنوعی: ماهی نیست که در آفتاب روشن باشد، بلکه او که در دلها تاثیر گذاشته و زندگی بخشیده است.
هوش مصنوعی: به سمت او سلام کردیم، چون ماهی که نشان و نامش را جستجو میکنیم.
هوش مصنوعی: گفتند که نام کریمه به دلیل اصل و نسب با کرامت و بزرگی تعلق دارد.
هوش مصنوعی: وقتی کسی به سمت او میرود، به قدری تحت تأثیر قرار میگیرد که مثل یک شتر آرام و بیحرکت مینشیند.
هوش مصنوعی: شتر زانوی خود را جمع کرد و به آرامی نشسته و دست ادب را بر زانوی خود نهاد.
هوش مصنوعی: نگاه دزدانهای به چهرهاش انداخت و آن نگاه به عمق وجودش تأثیر گذاشت.
هوش مصنوعی: با خوشحالی و لبخند، او با ناز و کرشمه در حرف زدن، شکر و شیرینی را به وجود آورد.
هوش مصنوعی: از زبانش کلام شیرینی مانند شکر جاری میشد و مانند لؤلؤ، زیبا و با ارزش بود.
هوش مصنوعی: او نیز با خوشحالی جواب میداد و از جام شراب به من مینوشاند.
هوش مصنوعی: قیس با صحبتهایش چنان تحت تأثیر قرار میگرفت که حتی بدون نوشیدن شراب هم سرمست و شگفتزده میشد.
هوش مصنوعی: آن دو دوست از جام باده مینوشیدند و با یک یا دو جرعه، از آنجا دور شدند.
هوش مصنوعی: مدتی قبل، افرادی با ویژگیهای خاصی وجود داشتند که ناگهان جوانی از راه دور نمایان شد.
هوش مصنوعی: درختی بلند و زیبا در باغ زندگی، با لباسی از رنگ ارغوانی پوشیده است.
هوش مصنوعی: سوارکاری با شتاب بر روی الاغی، همچون ستارهای درخشان در آسمان میدرخشد.
هوش مصنوعی: در آن جمع، هیجانی به وجود آمد که از دلها و جانهایشان برخاست و صدایی به راه انداخت.
هوش مصنوعی: بیخواست به حضورش آمدند و با خوشآمدگویی صدای خود را بلند کردند.
هوش مصنوعی: در آوازشان، صدای زنگینی مانند زنگ آهنگسازان به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی قیس آن رفتار را از آنها مشاهده کرد، از جای خود بلند شد و با حالتی آشفته و نگران به راه افتاد.
هوش مصنوعی: آن پریرخسار را به گردش درآورد و زمام شتر را در دستانش گرفت.
هوش مصنوعی: زمانی که آنها شتاب و سرعت او را دیدند، به سویش دویدند و با صدای بلند فریاد کردند.
هوش مصنوعی: ای قیس، چنین عجله نکن و از قاعده و ادب دور نشو، برگرد به راه درست.
هوش مصنوعی: دلت نگیرد که بدون حضور تو در کنارمان بمانیم؛ بیای و بنشین تا بتوانیم زیبایی چهرهات را تماشا کنیم.
هوش مصنوعی: اگر صحبت به زبان مثال است، نشانهای از ارتباطی که از ابتدا وجود داشته، در آن نهفته است.
هوش مصنوعی: نمیتوان از وفا و loyalty دست برداشت، زیرا نمیتوان آن را کاملاً رها کرد.
هوش مصنوعی: با وجود این که از مسیر اصلی دور شدند، نکات ارزشمندی را بیان کردند.
هوش مصنوعی: از آنجا که آتش آنها دودی نداشت، او نه چیزی گفت و نه چیزی شنید که به نفعش باشد.
هوش مصنوعی: او بر شتر خود نشسته و با صدای دلنشین آواز خواندن، به سمت زادگاهش حرکت کرد.
هوش مصنوعی: ای دل، روابط و دوستیهای ناباور را رها کن و در گوشهای از تنهایی جا بگیر.
هوش مصنوعی: کسی که مانند گل دو چهره و نفاق داشته باشد، از او نمیتوان انتظار وفاداری داشت.
هوش مصنوعی: چی باید بکنم با آنها که وقتی من به زمین میافتم، مانند کوه سنگینی میکنند و به من آسیب میزنند؟
هوش مصنوعی: اگر شانس و اقبال به من روی بیاورند، مثل آوازخوانی که از شنیدن صدای زنگ خلخال شاد میشود، من هم خوشحال خواهم بود.
هوش مصنوعی: هرگز اجازه نخواهم داد که به خاطر مشکلات و سختیها از این سرزمین دور شوم و مانند غباری که با باد جابجا میشود، بیهدف سرگردان شوم.
هوش مصنوعی: اگر به اندازهی بارانی از گوهر (دُر) باشم، یک قطرهاش را بر این سرزمین میریزیدم.
هوش مصنوعی: از این گفت و شنود، سکوتی فراگیر به وجود آمد و هیچ کس فراموش نکرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.