گنجور

 
جامی

غرقه خون چون خسرو از شیرویه خفت

نکته ای خوش در حق شیرویه گفت

که بدان شاخی که آب از اصل خورد

سر کشید از آب و قصد اصل کرد

اصل را چون کند و شد میدان فراخ

خشک و بی بر بر زمین افتاد شاخ

 
sunny dark_mode