گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

مرد غوری گرسنه و تشنه

رمقی در تن از حیاتش نه

لنگ لنگان به خانه روی نهاد

هر که پرسید ازو جوابش داد

که زدم گام تا توانستم

بازگشتم همینکه دانستم

که به کعبه نمی رسم امروز

تا به کعبه بسی رهست هنوز

از سه فرسنگ شد درونم خون

چون توانم هزار رفتن چون

بعد ازین کنج عزلتی گیرم

رو به دیوار محنتی میرم

چون نیامد به دست صحبت یار

واکشم پا ز صحبت اغیار

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode