با من آخر صنما جنگ چرا باید داشت
وز منت بیهده دل تنگ چرا باید داشت
با عدو مردمی و وصل چرا باید کرد
با من این عربده و جنگ چرا باید داشت
گر کنی سوی من آهنگ روا نیست و لیک
ببد اندیش من آهنگ چرا باید داشت
من باصحاب تظلم بدر نصرت دین
زده در دامن تو چنگ چرا باید داشت
آن خداوند که اقبال فلک بنده اوست
پیکر حادثه از پای در افکنده اوست
صنما دل ز تو مهجور نخواهم کردن
جان ز هجران تو رنجو نخواهم کردن
هر که مهجور شد از جور تومه جور نداشت
پس دل از روی تو مهجور نخواهم کردن
دل و جانرا که زهر چیز گرانمایه ترست
جز بر اندوه تو مقصور نخواهم کردن
خویشتن جز با یادی علاء دولت
بر صف هجر تو منصور نخواهم کردن
آن خداوند کز او روز ضلالت سیهست
خسرو تا جوران آنکه ز جمشید بهست
خسروا جز بر تو بار مرا خوش نبود
جز ثنای تو دگر کار مرا خوش نبود
خورده شد باده بفرمان تو یکبار و لیک
خوردن باده دگر بار مرا خوش نبود
خوردن آنچه تن من شود از خوردن آن
در خور طعنه اغیار مرا خوش نبود
مستی خارج از اندازه که بر باد دهد
موزه وجبه و دستار مرا خوش نبود
چون شود عدت پیمان تو اندک بر من
زین سپس عدت بسیار مرا خوش نبود
هر که او بنده این حضرت والا گردد
همچو من صاحب صد نعمت و آلا گردد
فصل نوروز ترا خرم و افروخته باد
چشم بد از تو و از جاه تو بردوخته باد
ساقی بزم تو نرگس شده با زرین جام
وز عطاهای توأش تاج زر اندوخته باد
چون رخ گل همه کارولیت ساخته باد
چوندل لاله همه دشمن تو سوخته باد
هر نوائی که زند بلبل بر شاخ کنون
همه در مدح و ثناهای تو آموخته باد
تابنوروز شود خرم و افروخته باغ
مجلس بزم بتو خرم و افروخته باد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات و عشق خود به محبوب میپردازد. او میگوید که چرا باید با محبوب خود جنگ و درگیری داشته باشد و از دل تنگی و دردی که برای او میکشد، شکایت میکند. او به جدایی از محبوبش اشاره میکند و میگوید که هیچگاه دل خود را از یاد او خالی نخواهد کرد و نمیتواند رنج دوری او را تحمل کند. شاعر اشاره میکند که او به شکرانه محبت محبوبش، به یاد او زندگی میکند و هر چیزی جز عشق و محبت او برایش خوشایند نیست. همچنین، او از طرفی جشن نوروز و لحظات خوب زندگی را آرزو میکند و امیدوار است که همیشه در نور و خوشبختی بماند. در نهایت، شاعر بر عشق و ارادتش به محبوب تأکید میکند و دعا میکند که مراسم و مجالس خوشی در کنار محبوبش برگزار شود.
هوش مصنوعی: چرا باید با من درگیر شوی ای محبوب؟ و چرا باید به خاطر بیدلی خودت ناراحت باشم؟
هوش مصنوعی: چرا باید با دشمنان دوستی کنم و در پی پیوند با آنها باشم؟ این همه سر و صدا و درگیری که میان ماست، چرا باید وجود داشته باشد؟
هوش مصنوعی: اگر به سمت من بیایی، کار درستی نیست، اما چرا باید به افکار بد من توجه کرد؟
هوش مصنوعی: من با یاران مظلوم خود در پیکار دفاع از دین هستم، چرا باید به دنبال دامن تو بیفتم؟
هوش مصنوعی: آن خدایی که ستارهها و آسمان به او وابستهاند، حادثهها و اتفاقات را تحت فرمان خود دارد و به این ترتیب تمام وقایع به اراده او اتفاق میافتند.
هوش مصنوعی: من هرگز دل را از تو دور نخواهم ساخت و از دوری تو هرگز رنج نخواهم برد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دلیل ظلم و ستم تو از محبت و توجهت دور شود، دیگر نمیتواند از آن ظلمها رنج برد. بنابراین، من هرگز دل خود را از محبت و زیبایی تو دور نخواهم کرد.
هوش مصنوعی: دل و جانم که از هر چیز باارزشی ارزشمندتر است، فقط به خاطر اندوه تو محدود نخواهد شد.
هوش مصنوعی: من فقط با یاد تو و لطف و محبتت میتوانم از حالت عزلت و جدایی خارج شوم و خود را به شما نزدیک کنم.
هوش مصنوعی: خداوندی که به واسطه او، روزی تاریک و گمراهی پیش آمده، بزرگمناش و برتر از جمشید، کسی است که ستمگران را به چالش میکشد.
هوش مصنوعی: جز تو هیچ چیز دیگری برای من خوشایند نیست. فقط ستایش توست که میتواند دل مرا شاد کند و جز این هیچ چیز دیگری برای من خوشایند نیست.
هوش مصنوعی: من یک بار به خواست تو شراب را نوشیدم، اما نوشیدن شراب دوباره برایم لذتبخش نیست.
هوش مصنوعی: من از خوردن چیزی که برای بدنم مناسب است، خوشم نمیآید که دیگران با طعنه در مورد آن صحبت کنند.
هوش مصنوعی: مستی بیش از حدی که باعث شود لباس و عبا و دستار من را به باد دهد، برایم خوشایند نیست.
هوش مصنوعی: وقتی که مدت زمان وعده تو برای من کم شود، دیگر برای من خوشایند نیست که مدت زمان زیادی را انتظار بکشم.
هوش مصنوعی: هر کسی که به این بزرگوار بپیوندد و بندگی او را بپذیرد، مانند من به نعمتها و برکات فراوانی دست خواهد یافت.
هوش مصنوعی: نوروز برای تو شاد و تابناک باشد، و چشمان بد از تو و مقام تو دور باد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، در میخانه تو نرگسی با جامی زرین حاضر است و از بخششهای تو، تاجی زرین برای خود اندوخته است.
هوش مصنوعی: زمانی که چهره گل به زیبایی خود نقش میبندد، تو هم باید از لطافت و زیبایی خود بهره ببری. وقتی لالهها در آتش میسوزند، حریفان و دشمنانت نیز از زیبايی تو ناامید و در هم میشکنند.
هوش مصنوعی: هر صدایی که بلبل درختان را سر میدهد، اکنون همه نشانه ستایش و تحسین تو است.
هوش مصنوعی: تابستان فرامیرسد و باغ به شادی و روشنی میرسد. مراسم جشن و سرور برای تو برگزار میشود و همه جا پر از شادابی و نشاط خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.