گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

دوشم چه شبی بود ز دل تاب شده

وصل آمده و فراق را آب شده

تا روز مرا دو دست در گردن یار

لب بر لب او نهاده در خواب شده

 
sunny dark_mode