خواهی که نزد خواجه قبولی بود ترا
منشین بخوان او برو از نان او مخور
ور چند گویدت تبکلف که نان بخور
فرمانبر آنچه گفت و بفرمان اومخور
زنهار خورولیک مخور نانش زینهار
وزنان طفل و بیوه بخور زان اومخور
خوانش چو خون حرام بود گرد آن مگرد
نانش چوجان عزیزست از جان او مخور
از گوشتش همی چش وازنان اومچش
از خون او همیخور و از خوان او مخور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گوینده به جوانی میگوید که در دنیا هیچ مرد بهتری از او سراغ ندارد. او از جوان میخواهد که در خدمت کسی که دوستش دارد، تلاش کند و کارها را بهبود بخشد. جوان پاسخ میدهد که او به خوبی فکر کرده و به این نتیجه رسیده که نان بیارزش و نام نیکو بهتر است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی نزد آقای خود مورد قبول باشی، بهتر است به او نزدیک نشوی و از کارهای او دوری کنی و به نفع خودت، از نان او بهرهمند نشوی.
هوش مصنوعی: اگر کسی به تو بگوید که بیخیال باش و از زندگی لذت ببر، به حرف او گوش نکن و به دستورات او عمل نکن. بهتر است به مسئولیتهای خود توجه کنی و از دستورات صحیح پیروی کنی.
هوش مصنوعی: هشدار، نان او را نخور، ولی از زنان و کودکان و بیوهها کمک بگیر و به آنها توجه کن.
هوش مصنوعی: اگر خواندن چیزی باعث ایجاد فساد و حرامی میشود، به دور آن نرو. نان او، که جانش را عزیز میدارد، از جانت هم مهمتر است، پس از آن نخور.
هوش مصنوعی: از گوشت او چیزی نخور و از خون او نیز چیزی نداشته باش. از سفرهاش هم بهرهمند نشو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.