گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

ای مُلک به‌دیدار تو چون باغ به‌گل شاد

عالم به‌وجود تو چو روح از جسد آباد

با رحمت تو دود سقر مروحهٔ روح

با هیبت تو نکهت صبح آذر حداد

از حزم تو پوشید زره قامت ماهی

وز جود تو زد موج گهر صفحهٔ فولاد

با شربت الطاف تو تحلیل پذیرد

بحران سموم از مدد گرمی مرداد

از نعمت تو شمسهٔ نرگس شده زرین

وز طیبت تو گنبد گل شاخهٔ شمشاد

منشی فلک اجری ارزاق نداند

تا نشنود از کلک تو پروانه انفاد

گر بگذرد از عدل تو بر بیشه نسیمی

هرگز نکند شیر بر آهو بچه بیداد

رنجی که به‌هر وقت صداع تو نمودی

این بار به‌عذر آمد و در پای تو افتاد

بر درگه عالیت جهان همچو وشاقی

بر پای بمانده‌ست که هرگز منشیناد

 
 
 
قطران تبریزی

آباد بر این بر که و این طارم آباد

وز هر دو خداوند جهان کامروا باد

این برکه افروخته چون چشمه خورشید

وین طارم آراسته چون قبله نوشاد

با آن نبرد هیچکس از ماء معین نام

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
امیر معزی

ای شاد ز تو خلق و تو از دولت خود شاد

دنیا به تو آراسته و دین به تو آباد

ایزد همه آفاق تورا داد سراسر

حقّا که سزاوار تو بود آنچه تو را داد

معلوم شد از تیغ تو هم نصرت و هم فتح

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

تا کی کنم از طرهٔ تو فریاد

تا کی کشم از غمزهٔ تو بیداد

یک شهر زن و مرد همی باز ندانند

فریاد من از خنده و بیداد تو از داد

آن روز که زلفین نگون تو بدیدند

[...]

کمال خجندی

افتاد دل از پای و ندانم ز چه افتاد

فریاد ز شوخی که ملول است ز فریاد

هر خانه که در کوی طرب ساخته بودیم

سیلاب غمش آمد و بر کند ز بنیاد

گوید به رقیبان که فراموش کنیدش

[...]

جهان ملک خاتون

فریاد و فغان در غم هجران تو فریاد

تا چند کنی بر من دلسوخته بیداد

تا کی غم هجران بنهی بر دل ریشم

تا کی نکنی یک شبک از وصل خودم یاد

یک دم نزنم بی تو تو دانی که چنین است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه