ای مُلک بهدیدار تو چون باغ بهگل شاد
عالم بهوجود تو چو روح از جسد آباد
با رحمت تو دود سقر مروحهٔ روح
با هیبت تو نکهت صبح آذر حداد
از حزم تو پوشید زره قامت ماهی
وز جود تو زد موج گهر صفحهٔ فولاد
با شربت الطاف تو تحلیل پذیرد
بحران سموم از مدد گرمی مرداد
از نعمت تو شمسهٔ نرگس شده زرین
وز طیبت تو گنبد گل شاخهٔ شمشاد
منشی فلک اجری ارزاق نداند
تا نشنود از کلک تو پروانه انفاد
گر بگذرد از عدل تو بر بیشه نسیمی
هرگز نکند شیر بر آهو بچه بیداد
رنجی که بههر وقت صداع تو نمودی
این بار بهعذر آمد و در پای تو افتاد
بر درگه عالیت جهان همچو وشاقی
بر پای بماندهست که هرگز منشیناد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و عظمت یک ملک (شاه یا پادشاه) میپردازد و او را به باغی پر از گل و روحی زنده تشبیه میکند. شاعر به رحمت و جود آن ملک اشاره کرده و میگوید که با وجود او، جهان در آرامش و زیبایی است. همچنین به انصاف و عدل ملک اشاره میکند و آن را ضامن امنیت و آرامش در جامعه معرفی مینماید. در نهایت، شاعر به دشواریهای گذشته اشاره کرده و برای ملک دعا میکند که همواره در اوج بماند و یادآور میشود که عدالت او هیچگاه از میان نمیرود.
هوش مصنوعی: ای سرزمین، دیدن تو مانند گلهای شاداب در باغ است و جهان به خاطر وجود تو مانند روحی است که بدن را زنده میکند.
هوش مصنوعی: با مهربانی تو، دودی که از عذاب سقر بلند میشود، با قدرت و شکوه تو، بویی از صبحی خنک و دلپذیر به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: از زیرکی و هوشیاری تو، زرهای برای قامت ماهی ساخته شده و از بخشش تو، امواج مروارید بر روی صفحۀ فولاد جاری شده است.
هوش مصنوعی: با لطف و مهربانی تو، مشکلات و سختیها مانند زهرها کاهش پیدا میکند و با گرمی ماه مرداد، بهتر تحمل میشود.
هوش مصنوعی: به خاطر خوشبویی و زیبایی تو، نرگسها مثل طلا درخشان شدهاند و زیباییات باعث شده تا گلها مانند گنبدی زیبا و با شکوه نمایان شوند.
هوش مصنوعی: فلک نمیتواند ارزاق را تقسیم کند مگر اینکه از قلم تو بشنود و الهام بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر نسیمی از عدل و انصاف تو بگذرد، هرگز شیر به آهو آسیب نمیزند و ظلمی به او نمیکند.
هوش مصنوعی: رنجی که همیشه به خاطر سردرد تو تجربه کردم، این بار به دلیل عذرخواهی تو به زمین افتاده است.
جهان (اهل جهان) بر درگاه ارجمند تو همچون یک نوکر و وشاق بر پا ایستاده است؛ هرگز منشیناد!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آباد بر این بر که و این طارم آباد
وز هر دو خداوند جهان کامروا باد
این برکه افروخته چون چشمه خورشید
وین طارم آراسته چون قبله نوشاد
با آن نبرد هیچکس از ماء معین نام
[...]
ای شاد ز تو خلق و تو از دولت خود شاد
دنیا به تو آراسته و دین به تو آباد
ایزد همه آفاق تورا داد سراسر
حقّا که سزاوار تو بود آنچه تو را داد
معلوم شد از تیغ تو هم نصرت و هم فتح
[...]
تا کی کنم از طرهٔ تو فریاد
تا کی کشم از غمزهٔ تو بیداد
یک شهر زن و مرد همی باز ندانند
فریاد من از خنده و بیداد تو از داد
آن روز که زلفین نگون تو بدیدند
[...]
افتاد دل از پای و ندانم ز چه افتاد
فریاد ز شوخی که ملول است ز فریاد
هر خانه که در کوی طرب ساخته بودیم
سیلاب غمش آمد و بر کند ز بنیاد
گوید به رقیبان که فراموش کنیدش
[...]
فریاد و فغان در غم هجران تو فریاد
تا چند کنی بر من دلسوخته بیداد
تا کی غم هجران بنهی بر دل ریشم
تا کی نکنی یک شبک از وصل خودم یاد
یک دم نزنم بی تو تو دانی که چنین است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.