گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

ای کریمی که دام منت را

کرم و بخشش تو دانه ماست

بهمه وقت چون فرو مانیم

کف زربار تو خزانه ماست

گر بخدمت همیرود تقصیر

عفو و حلمست کان بهانه ماست

از تو ما را شکایتیست لطیف

وان نه از تست از زمانه ماست

آنچه می بود کم فرستادی

که همه شهر پر فسانه ماست

لایق بخشش تو نیست ولی

در خور ریش ابلهانه ماست

اگر آنرا شراب شاید خواند

چاه ما پس شرابخانه ماست

 
sunny dark_mode