گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

دل جفا بیش بر نمی تابد

جان غم خویش بر نمیتابد

مکن ایجان و دیده بی نمکی

کاین دل ریش بر نمیتابد

جانطلب میکنی مکن کایننفس

داور از پیش بر نمیتابد

گفتمت بوسه گفتیم جانی

به بیندیش بر نمیتابد

به بیرزد هزارجان لیکن

کار درویش بر نمیتابد

 
sunny dark_mode