گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

سخن بی غرض از من بشنو

بر دشمن مشو ایدوست مشو

دشمنان راه بدت آموزند

مشنو هرزه دشمن مشنو

با تو امشب ندبی خواهم باخت

جان زمن بوسه ز تو خصل وگرو

چند گوئی تو که خیزم بروم

دل من وا ده و برخیز وبرو

این چه شیوه است که بنهادی باز

وین چه راهست که آوردی نو

هر بیک چند درآی از در من

چند دشنام بده گرم و بدو

گویم ای خام چو کاهم ز غمت

گوئی ای سوخته بر من بدوجو

 
sunny dark_mode