گنجور

 
جهان ملک خاتون

صبا برو ز بر من به سوی آن دلدار

بپرسش از من مسکین خسته دل بسیار

مپیچ در سر زلفین عنبرآسایش

نسیم آن ز سر زلف خود به باد بیار

بگو که بر من آشفته حال رحمت کن

که شد به تیغ فراق تو خاطرم افگار

ز خورد و خواب برآمد دلم به هجرانت

ترحّمی بکن آخر به دیده ی خونبار

مکن که عادت تو نیست مردم آزاری

تو نور دیده ی مایی نخواهمت آزار

تو فارغی ز من خسته ی پریشان حال

که خوش به خواب صبوحی و من ز غم بیدار

چرا به حال جهان التفات می نکنی

به حرمت هر دو جهان را به لطف دوست بدار

تو حال زار دل ما مگر نمی دانی

که شد دلم به فراق تو از جهان بیزار

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت

هر آینه چو همه می‌خورد گل آرد بار

به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست

به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار

دقیقی

مدیح تا به بر من رسید عریان بود

ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از دقیقی
عنصری

چنین نماید شمشیر خسروان آثار

چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار

به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان

که راستگوی‌تر از نامه تیغ او بسیار

چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

قوی کننده دین محمد مختار

یمین دولت محمود قاهر کفار

چو بازگشت به پیروزی از در قنوج

مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار

هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین

[...]

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
عسجدی

فغان ز دست ستمهای گنبد دوار

فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار

چه اعتبار بر این اختران نامعلوم

چه اعتماد بر این روزگار ناهموار

جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه