گنجور

 
جهان ملک خاتون

مرا خیال تو تا در ضمیر خواهد بود

گمان مبر که ز عشقم گزیر خواهد بود

هوای مهر دل من ز جان و دل شب و روز

مدام در پی ماه منیر خواهد بود

من از جفای تو روی از درت نگردانم

که هر چه دوست کند دلپذیر خواهد بود

مرا به ماه و ستاره نظر کجا باشد

چو در خیال من آن بی نظیر خواهد بود

چو رو به کعبه ی جان کرده ام به پای دلم

تمام خار مغیلان حریر خواهد بود

عزیز من دل من در چه زنخدانت

به سان یوسف مصری اسیر خواهد بود

نظر ز روی جوانان جهان نخواهد داشت

گرش هزار غم از چرخ پیر خواهد بود

 
sunny dark_mode