بتا تا کی کنی این سرگرانی
چرا با ما چنین نامهربانی
زدم در دامن لطف تو دستی
چو گرد از دامنم تا کی فشانی
درون خستگان هجر مخراش
به تیغ زجر جانا تا توانی
مرا بر دل غم عشقت قضا بود
که گرداند قضای آسمانی
تن مسکینم از چشم تو آموخت
دوای نور چشمم ناتوانی
بیا بر دیده ی ما جای خود کن
که ما خاکیم و تو سرو روانی
بیا کاندر سر کار تو کردم
من مسکین تن و جان و جوانی
تو را باشد فراوان بنده لیکن
نباشد چون منت یک بنده جانی
ندارم در جهان غیر از تو یاری
ز روی عجز گفتم تا تو دانی
اگرچه فارغی از حال زارم
به جان تو که چون جان جهانی
بیا خوش دار ما را یک زمانک
نگارینا به جام ارغوانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر ناله و شکایت میکند و از معشوق میخواهد تا به حال و روزش رحم کند. او از سردی و نامهربانی عشق صحبت میکند و به دلتنگی و دردهای ناشی از جدایی اشاره دارد. شاعر به عشقش عشق و جان داده و درخواست میکند که معشوق لحظهای او را درک کند و محبتش را نثارش کند. او خود را در برابر عشق زخمخورده و فاقد یاری میبیند و تنها امیدش به معشوق است. در نهایت، از معشوق میخواهد تا برای لحظهای هم که شده به او توجه کند و شادی را به زندگیاش بازگرداند.
هوش مصنوعی: ای معشوقه، تا کی به این بیتوجهی ادامه خواهی داد؟ چرا اینقدر با ما بیرحم و نامهربان هستی؟
هوش مصنوعی: به دامان مهربانی تو دستی زدم، اما مانند گردی که از دامنم بر میخیزد، تا چه زمانی مهر و لطف تو را به خود جذب خواهم کرد؟
هوش مصنوعی: در دل کسانی که از دوری تو رنج میبرند، زخم نزن و آزارشان نده، ای عزیز، تا جایی که میتوانی.
هوش مصنوعی: سرنوشت من بوده که در دل برای عشق تو غم داشته باشم، و این را تقدیر آسمانی رقم زده است.
هوش مصنوعی: بدن بیچارهام از نگاه تو درمانی آموخت، در حالی که ضعف من باعث شده است که نور چشمم دچار مشکل شود.
هوش مصنوعی: بیایید در چشمهای ما مقام و جایگاه خود را پیدا کنید؛ چون ما انسانها در برابر شما مانند خاک هستیم و شما مانند درخت سرو هستید که سرسبز و پابرجا هستید.
هوش مصنوعی: بیا که من به خاطر تو همه چیزم را فدای تو کردهام، حتی جوانی و زندگیام را.
هوش مصنوعی: تو خیلی از بندگان را داری، اما هیچ کس مثل یک بنده جاننواز و مهربان نیست.
هوش مصنوعی: من در این دنیا هیچ کس را غیر از تو ندارم و به خاطر ناتوانیام این را میگویم تا تو از وضعیت من آگاه باشی.
هوش مصنوعی: هرچند که از وضعیت نگرانکنندهای رها شدهام، اما به خاطر تو، که برای من عزیزتر از جانم هستی.
هوش مصنوعی: بیایید کمی وقت را با هم بگذرانیم و از زیباییهای زندگی لذت ببریم، مانند رنگ تازه گلهای ارغوانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
ولیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
به جام اندر تو پنداری روان است
و لیکن گر روان دانی روانی
به ماهی ماند ، آبستن به مریخ
بزاید ، چون فراز لب رسانی
شکفته شد گل از باد خزانی
تو در باد خزانی بی زیانی
همه شمشاد و نرگس گشتی ای دل
چه چیزی مردمی یا بوستانی
ز بوی موی پیچان سنبلی تو
[...]
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
و لیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
مرا تا باشد این درد نهانی
تو را جویم که درمانم تو دانی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.