تا غمت همچو الف در دل ما جا کرده
دل ما ترک هوای غم هر جا کرده
رو به روی غمت آورده و دل برده ز دست
از جهانی شب وصل تو تمنّا کرده
از دو چشمم همه شب خیل خیالت نرود
در درون دل و جان مهر تو مأوا کرده
دل همی جست پناهی و بلای شب هجر
دیده ی جان سر زلفین تو پیدا کرده
نکهت پیرهن یوسف جان می شنوم
چشم یعقوب حزین بوی تو بینا کرده
در تمنّای شب وصل تو شد عمر عزیز
ای بسا جور که هجران تو بر ما کرده
در غم حسرت دیدار تو ای جان جهان
همه شب بخت بدم دیده چو دریا کرده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عواطف شدید عاشقانه و غم ناشی از دوری معشوق میپردازد. شاعر احساس میکند که غم معشوقش در دل او جا گرفته و او را از خوشیها دور کرده است. عشق و تمایل او به وصال معشوق آنقدر عمیق است که شبها خیال او را نمیتواند از دل و جانش دور کند. دل شاعر در جستجوی solace است و در عین حال، درد جدایی و هجران را تحمل میکند. او احساس میکند که عمرش در انتظار وصال معشوق به هدر میرود و در غم حسرت دیدار او غرق است. در نهایت، شاعر بخت خود را در حسرت دیدار معشوق بینصیب میداند.
هوش مصنوعی: غم تو در دل ما نشسته و مثل الف، در آن جا گرفته است، به طوری که دل ما دیگر هیچگاه حوصلهی غم را ندارد.
هوش مصنوعی: در مقابل غم تو ایستادهام و دلام را به دست تو سپردهام. در این دنیا فقط شبهای وصالت را آرزو میکنم.
هوش مصنوعی: تمام شب، خیال تو از دو چشمانم دور نمیشود و در عمق دل و جانم جا گرفته است.
هوش مصنوعی: دل در جستجوی آرامشی است و در شب هجران، نگران است و جانش تصویری از زلفهای تو را در ذهن دارد.
هوش مصنوعی: بوی خوش لباس یوسف را میشنوم و چشم یعقوب، که غمگین است، با بوی تو آشنا شده و به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: در آرزوی شب وصال تو، عمر گرانبهای من سپری شد. چه بسیار سختیهایی که دوری تو بر ما تحمیل کرده است.
هوش مصنوعی: در غم این که نتوانم تو را ببینم، ای عزیزترین، تمام شب با دلی نگران و غمگین مانند دریا، بخت بد را به تماشا نشستهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده
ابرها ریختنی لؤلؤی لالا کرده
گره طره سنبل ز صبا جستم، گفت
«دامن لاله پر از عنبر سارا کرده »
بر گل و لاله تر می رود و نیک ببین
[...]
شرف دولت و دین زبده اصحاب کرم
ای بذاتت هنر و فضل تولا کرده
ابر کلک گهر افشان تو مانند صدف
دهن آز پر از لؤلؤ لالا کرده
چشم بد دور ز خط تو که هر نقطه او
[...]
ای بهر گونه بسر برده بسی در پی علم
وان همه کرده ی تو نزد خرد نا کرده
مدتی گشته بتحصیل فضایل مشغول
وز معلم همه تعلیم فلمّا کرده
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.