ای سودا دیده ام روی چو ماه
دل گرفته در سر زلفت پناه
با رخ چون ماه و قد همچو سرو
وز دو ابروی کج و چشم سیاه
با قد چون یاسمین و لعل لب
یک جهت کردم بدان زلف دوتاه
این همه مکر و فسون کرد او به چشم
تا به افسونم ببرد آخر ز راه
ابروی فتّان و چشم مست تو
خون ما آخر بریزد بیگناه
سرو سیم اندام را در بوستان
گو ز روی لطف کن در ما نگاه
تا شود چون کیمیا خاکی تنم
زان نظر جانا ز کام نیک خواه
بر سر خاکم گذر کن تا ز مهر
رسته بینی یک جهان مهر گیاه
یک نظر بر ما فکن از روی لطف
چون تویی بر هر دو عالم پادشاه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف زیباییهای معشوق است و احساسات عاشقانه را به تصویر میکشد. شاعر از چهره و قامت معشوق که به ماه و سرو تشبیه شده، سخن میگوید و به تاثیر عمیق نگاه و ابروهای او بر دل و جان خود اشاره میکند. او همچنین از دلتنگی و حسرتش در برابر زیباییهای محبوب صحبت میکند و خواستار توجه و نگاهی از جانب اوست. در انتها، شاعر ابراز میکند که چنین نگاهی میتواند جان او را دوباره زنده کند و به او قوت بخشد.
هوش مصنوعی: ای محبوبی که چهرهات مانند ماه است، دل من از غم پر شده و در کنار موهای تو آرامش پیدا کردهام.
هوش مصنوعی: با چهرهای مانند ماه و قامتی مانند سرو، و با ابروهایی کج و چشمانی سیاه.
هوش مصنوعی: با قدی زیبا و لبانی همچون لعل، به یک سو نگاه کردم و آن زلفهای دو قسمتی را دیدم.
هوش مصنوعی: او با تمام حیلهها و جذبههایش تلاش کرد که مرا فریب دهد و در نهایت، به طریقی مرا به خودش جلب کند.
هوش مصنوعی: ابروهای جذاب و چشمان مست تو در نهایت، زندگی بیگناه ما را به خطر میاندازد و ما را به دردسر میاندازد.
هوش مصنوعی: در باغ به سرو زیبایی بنگر و از روی مهربانی به ما نگاه کن.
هوش مصنوعی: تا تن خاکی من از نظر خوب تو مانند کیمیا شود.
هوش مصنوعی: بر روی خاک من عبور کن تا محبتهایی که از دل برآمده را ببینی؛ محبتهایی که مثل یک جهان پر از گیاه سرسبز و زندگی هستند.
هوش مصنوعی: به ما یک نگاه مهربانانه بینداز، زیرا کسی مانند تو بر کل جهان تسلط دارد و پادشاه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روی هر یک چون دو هفته گرد ماه
جامهشان غفه، سموریشان کلاه
ای ممالک را مبارک پادشاه
ای سزای خاتم و تخت و کلاه
تیغ خونخوارت پذیرفتار فتح
عفو جانبخشت خریدار گناه
روز کوشش بحر گردون کر و فر
[...]
گنج عمری داشتی خاقانیا
کم کم از گنج تو گم شد آه آه
شد سیاهی دیدهٔ دولت سپید
شد سپیدی چهرهٔ سلوت سیاه
در زیان عمر یکسانند خلق
[...]
باز یونس را نگر گم گشته راه
آمده از مه به ماهی چند گاه
ای جهانت بر جهانداری دلیل
وی خدایت بر خداوندی گواه
وی ز مهر سایه ات خورشید روی
در جهان، آورده هر روزی پگاه
هم جهان جاه را انصاف و امن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.