گنجور

 
جهان ملک خاتون

ای بت سنگین دل سیمین بدن

مه رخ شکّرلب شیرین دهن

نیست چو روی تو رخ آفتاب

نیست به بالای تو سرو چمن

پیش دهان شکرینت دگر

طوطی خوش گوی نگوید سخن

جور مفرمای بتا بیش ازین

نیش فراقت به دل ما مزن

گر قدمی می نهی از روی لطف

ای بت دلخواه به بیت الحزن

جان کنمت پیشکش و سر فدا

گر تو درآیی به در آغوش من

گر گذری بر سر خاکم کنی

من ز محبّت بدرانم کفن

از سر اخلاص و محبّت بیا

هم ز جهان بیخ ستم را بکن

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

لقمه‌ای از زهر زده در دهن

مرگ فشردش همه در زیر غن

کسایی

عمر چگونه جهد از دست خلق

باد چگونه جهد از بادخَن

سروبنان کنده و گلشن خراب

لاله ستان خشک و شکسته چمن

بسته کف دست و کف پای شوغ

[...]

فرخی سیستانی

دی به سلام آمد نزدیک من

ماه من آن لعبت سیمین ذقن

بازنخی چون سمن و با تنی

چون گل سوری به یکی پیرهن

تازان چون کبک دری برکمر

[...]

مسعود سعد سلمان

ای ملک شیردل پیل تن

صفدر لشکرشکن تیغ زن

خسرو مسعود سعود فلک

بر سر تاج تو شده انجمن

دولت در خدمت و در مدح تو

[...]

نصرالله منشی

نیک برنج اندرم از خویشتن

گم شده تدبیر و خطا کرده ظن

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه