گنجور

 
جهان ملک خاتون

باد نوروزی برآمد خیمه بر گلزار زن

دست دل در بوستان در دامن دلدار زن

بوی خیری و بنفشه می دهد در بوستان

بلبل شوریده بر گل ناله های زار زن

باغبانا گوش دل بر عندلیب عشق کن

گل رسید اینک به بستان آتش اندر خار زن

یار باز آمد علی رغم حسود تنگ دل

مطرب مجلس بیا و طعنه بر اغیار زن

ای صبا چون می روی با یار قلاّشم بگو

حلقه ی شوقی بیا و بر در خمّار زن

بخت ما را می نوازد حالیا از وصل دوست

با رقیب من بگو رو سر بر آن دیوار زن

گر دلم را غیر نام دوست آید بر زبان

همچو منصورش بگیر و زنده اش بر دار زن

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode