دلم زین عمرِ بیحاصل سرآمد
که ریشِ عمر هم کمکم در آمد
نه در سر عشق و نه در دل هوس ماند
نه اندر سینه یارای نَفس ماند
گهی دندان به درد آید گهی چَشم
زمانی معده میآید سرِ خشم
فزاید چینِ عارض هر دقیقه
نخوابد موی صد غَم بر شقیقه
در ایّام جوانی بُد دلم ریش
که میروید چرا بر عارضم ریش
کنون پیوسته دل ریش و پریشم
که میریزد چرا هر لحظه ریشم
بدین صورت که بارَد مویم از سر
همانا گشت خواهم اُشتُرِگر
أ لا موت یباع فأشتریه
فهذا العیش ما لا خیر فیه
ببند ایرج از این اظهارِ غم دَم
که غمگین میکنی خواننده را هم
گرفتم یک دو روزی زود مُردی
چرا سوقِ کلام از یاد بردی؟
که ماندَست اندر اینجا جاودانی
که میترسی تو جاویدان نمانی؟
ترا صحبت ز عارف بود در پیش
عبث رفتی سرِ بیحالیِ خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از احساس ناامیدی و بیحاصلی زندگی حکایت میکند. شاعر از گذر زمان و پیری مینالد و به تألمات روحیاش اشاره میکند. او به وضوح میگوید که هیچیک از لذتهای زندگی دیگر برایش باقی نمانده و اعضای بدنش نیز دچار درد و ناراحتیاند. با کنایه به جوانی و احساسات عاشقانه، میگوید که حالا حتی عشق و هوس نیز از دلش رفته است. در پایان به نوعی ناامیدی و طلب مرگ اشاره می کند و از غم و اندوه ذکرش در نوشتهها میگوید که باعث ناراحتی دیگران میشود. در نهایت، او به نوعی احساس بیفایده بودن زندگیاش و ترس از جاودانگی در این وضعیت اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دل من از این زندگی بیفایده خسته شده و به تدریج سن و سال هم بر من پیش رفته است.
هوش مصنوعی: نه در فکر عشق چیزی باقی مانده و نه در دل آرزویی وجود دارد، نه در سینه قدرتِ تحمل چیزی باقی مانده است.
هوش مصنوعی: گاهی درد دندان پیش میآید و گاهی چشم، و در برخی مواقع درد معده نیز به حالت خشم میانجامد.
هوش مصنوعی: چهرهاش هر لحظه زیباتر میشود و موی قربانیان غم و اندوه بر پیشانیاش نشسته است.
هوش مصنوعی: در ایام جوانی وقتهایی بود که دلم میخواست ریش داشته باشم، اما حالا نمیدانم چرا ریش برای من رشد میکند.
هوش مصنوعی: اکنون دل من همیشه غمگین و بیخبر از آرامش است، چرا که هر لحظه درد و اندوهی تازه در وجودم میریزد.
هوش مصنوعی: من در اینجا به این نتیجه میرسم که در زندگیام به چیزی بیشتر از آنچه دارم نیاز دارم و آرزو میکنم برای دستیابی به خواستههایم تلاش بیشتری کنم.
هوش مصنوعی: آیا مرگی وجود ندارد که من آن را بخرم؟ چرا که این زندگی برای من هیچ خوبی ندارد.
هوش مصنوعی: ایرج عزیز، از ابراز غم و اندوه دست بکش، چون با این کار، حال و هوای خواننده را نیز خراب میکنی.
هوش مصنوعی: من یک یا دو روزی را تنها تو را در یاد داشتم، اما چرا زود فراموش کردی و گفتگو را از یاد بردی؟
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که چه چیزی در این دنیا باقی مانده است که برای همیشه برقرار باشد و چرا تو از این میترسی که همیشه در این دنیا نمانی؟
هوش مصنوعی: شما از صحبتهای عارفانه غافل شدید و بیمقدمه به سمت بیحالی و کسالت خود رفتید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.