عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۷
چون حلقه ربایند بنیزه تو بنیزه
خال از رخ زنگی بزدایی شب یلدا
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱
... قندیل فروزی به شب قدر به مسجد
مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا
قندیل میفروز بیاموز که قندیل ...
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴
... او بر دوشنبه و تو بر آدینه
تو لیل قدر داری و او یلدا
بر روز فضل روز به اعراض است ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - در مدح ابوالمظفر فضلون
... عدو را پیکر پروین بروز پاک بنماید
ولی را چشمه خورشید بنماید شب یلدا
بدستان خانه آبا جدا کردند وز خصمان ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در مدح ابونصر مملان
... ببارد دیده او خون چو بارد دیده ما ماء
مرا خورشید بنماید وصال او شب یلدا
بروز پاک بنماید فراق او مرا جوزا ...
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۱ - در مدح خواجه احمد وزیر سلطان مسعود غزنوی
... نور رایش تیره شب را روز نورانی کند
دود خشمش روز روشن را شب یلدا کند
حاسد ملعون چرا خرم دل و شادان شود ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - مدح سلطان مسعود بن ابراهیم
... کرده خورشید صبح ملک تو
روز همه دشمنان شب یلدا
وزیدن کین در این جهان با تو ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - وصف ابر و ثنای سیف الدوله محمود بن ابراهیم
... شب نیکو سگال او شده چون روز رخشنده
چنان چون روز بدخواهش شده همچون شب یلدا
خیال خنجر او را شبی مه دید ناگاهان ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹۵ - مدح علاء الدوله سلطان مسعود
... شاهی که هول و کینه او بر عدوی ملک
تابنده روز را شب یلدا کند همی
دولت همی چو خطبه اقبال او کند ...
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۸
... تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف است
تو شمع فروزانی و گیتی شب یلدا
هنگام غضب با تو کند دهر تواضع ...
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۴
... ایزد دادار مهر و کین تو گویی
از شب قدر آفرید و از شب یلدا
زانکه به مهرت بود تقرب مؤمن ...
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۲۷
... چون هوا را تیره گرداند غبار لشکرش
روز روشن بر معادی چون شب یلدا بود
پیش تیرش سفته گردد گر همه سندان بود ...
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۴۲
... ای جهانداری که گر خورشید عقلت نیستی
روز خلق از تیرگی همچون شب یلداستی
ور به اطراف ممالک نیستی فرمان تو ...
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در مقام اهل توحید
... به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی
که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا
قدم در راه مردی نه که راه و گاه و جاهش را ...
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » مقدّمهٔ رفاء » بخش ۱ - مقدّمهٔ رفاء
... فان المسک بعض دم الغزال
اگر بیند رای پادشاه جهان گیر جوان بخت این عمل قناعت را بر بنده تقریر فرماید و از جامه خانه فضل خلعت عفو بارزانی دارد تا در زاویه وحدت روزگار گذارم مگر شرکت درین کلمه درست کنم رحم الله اباذر یعیش وحده و یموت وحده کی علماء سنت و جماعت و اهل شریعت متفق اند که الضدان لایجتمعان کی ذیل لیل با نهار بهار نتوان دید و کفر ندیم ایمان نشاید و ظلمت قرین نور نزیبد در بارگاه شاه برده نوپرده جلوه نداند کرد بساط نور جمال حور را شاید نه نگار روز را حور بر شادروان نوشروان رقص نداند کرد هزاردستان با هزاردستان رسیلی داود را نشاید دل شده با دلدار چگونه مقاومت کند می زده با هشیار چگونه متابعت کند آورده را در مقابله آمده کی توان داشت کرامت پیش معجزه کی توان عرض کرد که چون ید بیضاء شاهنشاه مظهر شد زهره زهره برین گلشن روشن آب شود و چون خورشید عالم آرای ظل الله سر از مطلع خویش برآرد چراغ درویشان نور ندهد و عیسی روح الله در سواد شب هویدا نباشد جان آدم گم شده خود را در نور صبح کاذب نطلبد جمالی که از ضیاء او شب یلدا سوزن را در میان خاک بتوان یافت انگشت مرده ندهد عاجزان دیده را به حول و حیلت صفا نتواند کرد شعر
صدر تو چرخست و تن را بال سست ...
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۲۴ - ستایش امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب علیهالسّلام
... آنت دولت که دست او بردی
شب یلدا سراج ازو بودی
روز هیجا هیاج ازو بودی ...
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۶ - در مدح علاء الدوله اتسز
... ز انوار ریاحیین باغ و بستان گشته سرتاسر
منور چون عبادتگاه راهبانان شب یلدا
جهانست این ندانم یا فضای جنت الماوی ...
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - نیز در مدیحه گوید
... که در مسجد بتر باشد پرستیدن چلیپا را
همه ایام داعی از عنا شب های یلدا شد
به از مدح تو صبحی نیس این شبهای یلدا را
عروس فکرت من از ثنای تو نشاط آرد ...
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۴
تر ساز هجای تو تبرا نکنم
تا روز ترا چون شب یلدا نکنم
سر چون سم خر مباد حمدان مرا ...