ای حریف شرابخانه عشق
نوش بادت می مغانه عشق
جان تو شاهباز سدره نشین
دل تو مرغ آشیانه عشق
تو به افسون عقل گوش منه
بشنو از عاشقان فسانه عشق
کی بساحل رسد دلم هیهات
در چنین بحر بی کرانه عشق
بر جهان آستین برافشانم
گر نهم سر بر آستانه عشق
چون بعشقند عاشقان زنده
ما نمیریم در زمانه عشق
آتش اندر نهاد دوزخ زد
دل عاشق بیک زبانه عشق
ای سواری که توسن دل را
کرده ای رام تازیانه عشق
عشق صیاد مرغ جان من است
زلف و خال تو دام و دانه عشق
ای مقید بقید هستی خویش
بشنو این قول از ترانه عشق
که مبین اختلاف هستی ها
بگذر از ما و من پرستیها
عشق مطلق ز غیب روی نمود
تا از او کاینات یافت وجود
بر عدمهای محض روی آورد
تا شدند از عطای او موجود
از یکی شاهدی که نیست جز او
گشت پیدا حدیث بود و نبود
عشق گاهی نیاز و گه ناز است
گاه از آن عابد است و گه معبود
پرتوی تا ز عشق آدم یافت
زان ملک ساجد آمد او مسجود
هر که او خاکپای عشق شود
عرش و کرسی بر او کنند سجود
بر در عشق مستقیم بمان
تا ترا عاقبت شود محمود
هر یکی ذره پرده رخ اوست
از رصدگاه غیب تا بشهود
آه از آن لحظه ای که بردارد
از رخ خویش پرده های قیود
ای به هستی خویشتن مغرور
مگر این نکته گوش تو نشنود
که مبین اختلاف هستی ها
بگذر از ما و من پرستیها
گنج پنهان عشق پیدا شد
جای او کنج هر سویدا شد
از هویت چو دوست کرد نزول
همه عالم بدو هویدا شد
یار ما با کمال معشوقی
اولا عاشق دل ما شد
از رخ خود چو برگرفت نقاب
دیده دل بدوست بینا شد
وندر آن آینه مصیقل دل
حسن خود را چو دید شیدا شد
چون بیامیخت ظاهر و باطن
گاه مجنون و گاه لیلی شد
گرچه در پردههای شکل و صور
دوست مستور چون هیولا شد
لمعات جمال او بدرید
پرده خلق و آشکارا شد
عشق از غیرت آتشی افروخت
تا بسوزد هر آنچه پیدا شد
چون از این سر حسین شد آگه
بزبان فصیح گویا شد
که مبین اختلاف هستیها
بگذر از ما و من پرستیها
آه کز روی دوست مهجوریم
یار با ما و ما از او دوریم
طور هستی است مانع دیدار
همچو موسی اگرچه بر طوریم
ای مسیحای عشق بر کش تیغ
که ز هستی خویش رنجوریم
ساقیا زان خم آر دفع خمار
کز شراب الست مخموریم
ما ز صهبای عشق سرمستیم
نی حریف شراب انگوریم
ما بدیدار دوست مشتاقیم
نی طلبکار روضه و حوریم
نصرت پایدار چون ز فناست
طالب پای دار منصوریم
نظر از غیر دوست دوخته ایم
ما که حیران روی منظوریم
سود و سرمایه گو برو از دست
چون بسودای دوست مشهوریم
ایکه مشغول هستی خویشی
گر بگوئیم با تو معذوریم
که مبین اختلاف هستی ها
بگذر از ما و من پرستی ها
در خرابات عشق مستانند
که دو عالم بهیچ نستانند
گرچه از جمله آخر آمدهاند
سابق از فارسان میدانند
اسب همت بتازیانه شوق
بسوی لامکان همی رانند
ملک عالم به نیم جو نخرند
کاندر اقلیم فقر سلطانند
دیده از کل کون بردوزند
لیکن از روی دوست نتوانند
چون در آن آستانه ره یابند
آستین بر دو عالم افشانند
دل ز غیرت بغیر او ندهند
خود جز و در جهان نمیدانند
در رخ ساقئی که میدانی
سالها شد که مست و حیرانند
آخر ای خستگان کوی وجود
چون مسیحای وقت ایشانند
از برای علاج اهل قیود
دمبدم زیر لب همی خوانند
که مبین اختلاف هستیها
بگذر از ما و من پرستیها
حال دل هر کسی کجا داند
سر هر سینه را خدا داند
عقل بیگانه است در ره عشق
شرح این نکته آشنا داند
هر که فانی شود ز کبر و ریا
ره بدرگاه کبریا داند
آنکه جان در ره نیاز دهد
لذت ناز دلربا داند
آنچنان کس ز عشق برنخورد
که بلا را کم از عطا داند
در بلا هر که سوزد و سازد
حال این زار مبتلا داند
خاک درگاه عشق را ز شرف
روح قدسی چو توتیا داند
دل من غیر او نمیداند
چون همه اوست خود کرا داند
هست احول کسی که در ره عشق
عاشقان را ز حق جدا داند
ای دل آن احول خطا بین را
بنصیحت بگوی تا داند
که مبین اختلاف هستیها
بگذر از ما و من پرستیها
ما که حیران روی جانانیم
جان بدیدار او برافشانیم
آه کز غایت تحیر خویش
دوست با ما و ما نمیدانیم
چون رخش گاه شمع هر جمعیم
گه چو زلفین او پریشانیم
گه ز هجران یار میسوزیم
گاه در روی دوست حیرانیم
خاک پایت اگر بدست آریم
بر سر و چشم خویش بنشانیم
عشق شاه است در ممالک جان
ما بجانش مطیع فرمانیم
کمر بندگیش چون بستیم
اندر اقلیم عشق سلطانیم
یکنفس نیست غایب از بر ما
آنچه پیوسته طالب آنیم
ای گرفتار درد هستی خویش
چون طبیبان عالم جانیم
پیش ما آی و چشم جان بگشا
تا بگوش دلت فرو خوانیم
که مبین اختلاف هستیها
بگذر از ما و من پرستیها
تا بنازت نیاز دارد دل
درد و سوز و گداز دارد دل
هر که یکبار حسن روی تو دید
چون ز عشق تو باز دارد دل
پیش محراب ابرویت شب و روز
میل عقد نماز دارد دل
کار دل عاقبت شود محمود
که طریق جواز دارد دل
از هوای جمال و قامت یار
بخت و عمر دراز دارد دل
تا نهد سر بر آستانه دوست
عزم راه حجاز دارد دل
خانه از غیر یار خالی کن
زانکه با دوست راز دارد دل
هر کسی را دل از کجا باشد
عاشق پاکباز دارد دل
چند گوئی دل حسین کجاست
آن بت دلنواز دارد دل
ایکه آگه نه ئی ز وحدت عشق
از تو یک این نیاز دارد دل
که مبین اختلاف هستیها
بگذر از ما و من پرستیها
گشت شیدا دل بلا جویم
از که پرسم ترا کجا جویم
خلق بیگانه اند از غم عشق
بروم یار آشنا جویم
درد یار من است درمانم
با چنان درد کی دوا جویم
تا ابد کم مباد رنج دلم
گر من از دیگری شفا جویم
چون بلا نقد عشق را محک است
من بلا را به از عطا جویم
او که چون پرده قیود درید
بعد از این این و آن چرا جویم
با وجود اشعه خورشید
سهو باشد اگر سها جویم
من نه صورت پرست بطالم
بخدا بنده خدا جویم
ای مقید بنامرادی خویش
این مراد از تو دائما جویم
که مبین اختلاف هستیها
بگذر از ما و من پرستیها
هر که در راه عشق صادق نیست
مطلع بر چنین دقایق نیست
آدمی برگرفت امانت عشق
آدمی نیست هر که عاشق نیست
دم مزن جز بعشق یار ای دل
که جز او همدم موافق نیست
بت بود غیر دوست در ره عشق
بت پرستیدن از تو لایق نیست
بلبل از گلستان گلی جوید
ورنه او بسته حدایق نیست
کوی او جوی و روی او بنگر
گر ترا روضه و شقایق نیست
هر که یکذره غیر می بیند
در ره عشق جز منافق نیست
چون ز قید زمان برون جستی
لاحق از پیش رفت و سابق نیست
گفتی گفتمی ولی چکنم
وقت افشای این حقایق نیست
مانع وصل دیدن من و تست
بشنو از من گرت علایق نیست
که مبین اختلاف هستیها
بگذر از ما و من پرسیتها
همه عالم پر است از دلدار
لیس فی الدار غیره دیار
نیست پوشیده آفتاب رخش
دیده ای جوی در خور دیدار
تا بسوزد ظلام قید وجود
آفتابی برآمد از اسرار
چون تو از خویشتن فنا گشتی
گشت عالم پر از تجلی یار
از خودی خودت کناری گیر
تا تو بینی نگار خود بکنار
اصل اعداد جز یکی نبود
به اسامی اگرچه شد بسیار
بی عدد زان سبب شدست عدد
که یکی آن همی کنی تکرار
قطع تکرار بایدت کردن
تا بجز یک نیایدت بشمار
بگذر از بار نامه هستی
تا در آن بارگاه یابی بار
کشف اسرار بس دراز کشید
بهمین مختصر کنم گفتار
که مبین اختلاف هستیها
بگذر از ما و من پرستیها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفهوم عشق و طرز دید به هستی میپردازد. شاعر از عشق به عنوان یک نیروی قدرتمند و تغییر دهنده یاد میکند که میتواند انسان را از خودپرستی و تفاوتهای ظاهری فراتر ببرد. عشق اینقدر بزرگ است که انسان را به جایگاههای بلند میبرد و در نهایت، تمامی وجود را به وحدت میرساند.
شاعر تاکید میکند که هر کسی که در جستوجوی حقیقت عشق است، نباید به تعصبات و خودپرستیهای دنیا توجه کند و باید از محدودیتهای هستی بگذرد. او عشق را به عنوان یک حقیقت مطلق میداند که تمامی مظاهر جهان را پدید آورده و هر گونه تفکر تقسیمگرایانه را بیمعنا میکند.
با زبانی شاعرانه و تجلیات زیبا، نویسنده عشق را به منزله یک حقیقت رهاییبخش و توانمند توصیف میکند که میتواند سبب نجات از قید و بندها و ورود به دنیای عرفانی و رضای الهی شود. در نهایت، حقایق متعالی عشق و نیاز به گسستن از جزئیات وجودی به عنوان مسیرهایی برای نزدیکی به محبوب واقعی مطرح میشود.
هوش مصنوعی: ای دوست، نوشیدن شراب عشق را برای تو آرزو میکنم که یادآور مهمانی و خوشیهای عشق است.
هوش مصنوعی: روح تو همچون پرندهای بزرگ و آزاد است که درختی مقدس را مسکن خود قرار داده است، و دل تو مانند پرندهای است که در آشیانه عشق زندگی میکند.
هوش مصنوعی: به جای اینکه به حرفهای عقلانی و منطقی گوش کنی، بهتر است به داستانها و روایتهای عاشقان عشق گوش دهی.
هوش مصنوعی: دل من در چنین دریا و عشق بیپایان، امیدی به رسیدن به ساحل ندارد و به سختی میتواند به مقصد برسد.
هوش مصنوعی: اگر بتوانم، برای دنیا آستینم را بالا میزنم و اگر عشق را در آغوش بگیرم، سرم را بر آستان آن میگذارم.
هوش مصنوعی: عاشقان به خاطر عشق، زنده هستند و در دوران عشق نمیمیرند.
هوش مصنوعی: عشق مانند آتش در دل عاشق شعلهور است و این احساس، او را به شدت میسوزاند و عذاب میدهد.
هوش مصنوعی: ای سوار، تو توانستهای اسب دل را به خوبی تربیت کنی و با تازیانه عشق، آن را به راه آوردهای.
هوش مصنوعی: عشق مانند یک صیاد است که مرغ جان من را اسیر کرده است و زلف و خال تو مانند دام و دانهای است که مرا به سوی خود میکشد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در قید و بند وجود خود هستی، این سخن را از نغمه عشق بشنو.
هوش مصنوعی: به تفاوتهای موجود در جهان توجه نکن و از خودپرستی و منیت فاصله بگیر.
هوش مصنوعی: عشق بینهایت از عالم غیب ظهور کرد تا به واسطه آن، همه موجودات به وجود آمدند.
هوش مصنوعی: به نیروی بخشش او، عدمها به موجودیت تبدیل شدند.
هوش مصنوعی: از یک نفر که تنها اوست، داستانی روشن شد که درباره وجود و عدم چیزها را بیان میکند.
هوش مصنوعی: عشق گاهی به نیاز و گاهی به ناز میماند، گاهی به صورت عبادت کننده و گاهی به صورت معبود جلوه میکند.
هوش مصنوعی: عشق به آدم باعث شد که او به مرتبهای از مقام برسد که فرشتگان برایش سجده کنند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به عشق و محبت دچار شود، به مقام بلندی میرسد که حتی عرش و کرسی نیز به او احترام میگذارند و سجده میکنند.
هوش مصنوعی: برای اینکه به مقصد نیکو برسی، باید در مسیر عشق با ثبات و استقامت بمانی.
هوش مصنوعی: هر ذرهای از هستی، پردهای است که چهرهی او را میپوشاند و از عالمی پنهان تا عالم مشاهده حضور دارد.
هوش مصنوعی: ای کاش آن لحظه فرا برسد که پردههای محدودیت از چهرهاش کنار رود.
هوش مصنوعی: ای کسی که به وجود خودتان افتخار میکنید، آیا نمیشنوی که این نکته به گوش تو نمیرسد؟
هوش مصنوعی: به اختلافات و تنوع موجودات توجه نکن و از خودخواهیها و منیتها فاصله بگیر.
هوش مصنوعی: عشق به عنوان یک گنج باارزش و پنهان در هر گوشهای از جهان نمایان شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که دوست از خودش فاصله گرفت و هویت را کنار گذاشت، همه چیز به وضوح برای او آشکار شد.
هوش مصنوعی: دوست ما که به کمال و زیبایی مورد علاقهاش شناخته میشود، ابتدا دل ما را عاشق خود کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که او چهرهاش را مخفی کرد، دلهای بینا و آگاه به حقیقت، آنچه که در پس آن است را درک کردند.
هوش مصنوعی: در آن آینه، دل شیدای او وقتی جلوه زیبایی خود را دید، به شدت دلبسته و عاشق شد.
هوش مصنوعی: زمانی که ظاهر و باطن با هم آمیخته میشوند، فرد گاهی به حالتی مجنونوار درمیآید و گاهی به حالتی که محبوبش لیلی باشد.
هوش مصنوعی: اگرچه دوست در ظاهر و شکلی مانند هیولا پنهان شده است، اما باطن او همچنان محفوظ و شفاف است.
هوش مصنوعی: زیبایی او پردههای خلقت را درید و به طور آشکار خود را نمایان کرد.
هوش مصنوعی: عشق با غیرت خود شعلهای روشن کرد تا هر چیزی که در راهش قرار بگیرد را بسوزاند.
هوش مصنوعی: وقتی حسین از این موضوع آگاه شد، به زبان روشنی سخن گفت.
هوش مصنوعی: از تفاوتهای موجود در هستی غافل شو و از خودخواهی و منیت دوری کن.
هوش مصنوعی: آه، ما به خاطر فاصله از محبوبمان، رنج میکشیم؛ او در کنار ما است اما ما از او دور شدهایم.
هوش مصنوعی: وجود ما مانع از دیدار است، همانطور که کوه طور مانع دیدار موسی بود، هرچند ما نیز در حالتی مانند آن کوه هستیم.
هوش مصنوعی: ای مسیحای عشق، شمشیر خود را بکش، زیرا ما از وجود خود رنج میبریم.
هوش مصنوعی: ای ساقی، از آن خمره شراب بنوش تا سرگشتگی و حال ناخوشی را از ما دور کنی، زیرا ما به خاطر شراب وصال الهی، دچار مستی هستیم.
هوش مصنوعی: ما از شادی و نشئهی عشق غرق لذت هستیم و ارتباطی با شراب انگور نداریم.
هوش مصنوعی: ما در انتظار دیدار دوست هستیم و خواستهای از باغ بهشت و حوریان نداریم.
هوش مصنوعی: پیروزی دائمی مانند فناست، ما خواهان پایداری و ثبات در پیروزی هستیم.
هوش مصنوعی: ما فقط به دوست نگاه میکنیم و دیگران برایمان اهمیتی ندارند، چرا که به شدت مجذوب و حیران چهره محبوب خود هستیم.
هوش مصنوعی: از دست دادن ثروت و سرمایه برای ما مهم نیست، چون به خاطر عشق و دوستیمان شناخته میشویم.
هوش مصنوعی: اگر مشغول خود هستی و به ما توجهی نداری، اگر بگوییم که ما هم در این مورد عذر داریم، چه اشکالی دارد؟
هوش مصنوعی: به اختلافات بین موجودات توجه نکن و از خودخواهیها و خودپرستیها عبور کن.
هوش مصنوعی: در مکانهای خاص عشق، فقط دیوانهها و عاشقها وجود دارند که هیچ چیز از دو جهان برایشان ارزش ندارد.
هوش مصنوعی: هرچند که این افراد از آخرین دسته هستند، اما در میان فارسیزبانان سابقهای دارند و به آنها اهمیت داده میشود.
هوش مصنوعی: با تمام وجود و شور و شوق، به جلو میرویم و به سمت ناشناختهها و امکانات بیپایان حرکت میکنیم.
هوش مصنوعی: بسیاری از انسانها در دنیا بهایی نخواهند داشت، چرا که در دنیای فقر و تنگدستی، افراد بزرگ و با ارزش هستند.
هوش مصنوعی: چشمان انسان میتوانند به تمامی دنیا و هستی مشغول شوند، اما نمیتوانند به زیبایی و جذابیت چهره دوست توجه نکنند.
هوش مصنوعی: زمانی که در آن درگاه ورود پیدا کنند، آستینهای خود را به دو جهان میافشانند.
هوش مصنوعی: دل به کسی جز او نمیدهند و در دنیا کسی نمیداند.
هوش مصنوعی: در چهره ساقی که خودت میدانی، سالهاست که آدمها مست و گیج و منگ هستند.
هوش مصنوعی: در پایان، ای کسانی که در جستجوی وجود و حقیقت هستید، مانند مسیحایی که زمان را در اختیار دارد، منتظر باشید تا در لحظهای زندگی شما را روشن کند.
هوش مصنوعی: برای درمان مردم گرفتار، همواره زیر لب ذکر میگویند.
هوش مصنوعی: به دنیای تفاوتها و جداییها فکر نکن و از خودمحوری و خودگرایی فاصله بگیر.
هوش مصنوعی: هیچکس از حال دل دیگران خبر ندارد و تنها خداوند است که از درون هر فرد و رازهای قلبش آگاه است.
هوش مصنوعی: عقل در مسیر عشق بیگانه و ناآشنا است، اما خود عشق به راحتی این نکته را درک میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از خودخواهی و تظاهر بگذرد و درونش خالص شود، به درگاه خداوند بزرگ و واقعی راه پیدا میکند.
هوش مصنوعی: کسی که جانش را فدای عشق و خواسته محبوب میکند، لذت و زیبایی آن را به خوبی درک میکند.
هوش مصنوعی: کسی که از عشق آسیب دیده، نمیتواند بلایی را که بر او نازل شده، کمتر از عطا و نعمت بداند.
هوش مصنوعی: در شرایط سخت و دشوار، کسی که تجربه درد و رنج را دارد، میداند که چه احساسی را باید تحمل کند.
هوش مصنوعی: خاک درگاه عشق، به اندازهای باارزش و شایسته است که روحهای مقدس آن را مانند مادهای نیکو و ارزشمند میشناسند.
هوش مصنوعی: دل من فقط او را میشناسد و هیچ چیز دیگری را نمیفهمد، چرا که او تمام وجود من است. لذا دیگر کسی را نمیشناسد.
هوش مصنوعی: کسی که در مسیر عشق به نظریهپردازی میپردازد و عاشقان را از حقیقت دور میکند، نابینا و ناتوان است.
هوش مصنوعی: ای دل، به آن شخص بیخبر و نادان که در اشتباه است، نصیحت کن تا وادار به آگاهی و فهم شود.
هوش مصنوعی: به مشاهدهی تفاوتهای موجود در هستی نپرداز و از تعلقات و خودخواهیها بگذر.
هوش مصنوعی: ما که در عشق و وفاداری به محبوب سرگردان هستیم، جانمان را برای دیدار او فدای میکنیم.
هوش مصنوعی: اوه، از شدت حیرت و گیجی خودم، دوست به ما نزدیک شده، اما ما نمیدانیم که چطور باید با او برخورد کنیم.
هوش مصنوعی: زمانی که چهرهاش مانند شمع، در میان جمعیت درخشان است، ما هم مانند زلفهای او، پریشان و آشفته هستیم.
هوش مصنوعی: گاهی از دوری معشوق به آتش میکشیم و گاهی از دیدن چهرهاش دچار شگفتی میشویم.
هوش مصنوعی: اگر خاک پایت را به دست بیاوریم، آن را بر سر و چشمانمان خواهیم گذاشت.
هوش مصنوعی: عشق مانند پادشاهی است که در دنیای روح و احساسات ما حکومت میکند و ما در برابر اراده و دستورات او تسلیم و فرمانبرداریم.
هوش مصنوعی: زمانی که در دنیای عشق، خود را به بندگی او در آوردهایم و تسلیم عشق او شدهایم، همانند سلطانانی در این سرزمین هستیم.
هوش مصنوعی: در یک لحظه نمیتوان از وجود ما دور شود آنچه را که همیشه به دنبالش هستیم.
هوش مصنوعی: ای کسی که در درد و رنج زندگی غرق شدهای، ما مانند پزشکانی هستیم که به درمان دل و جان تو کمک خواهیم کرد.
هوش مصنوعی: بیایید نزد ما و با نگاه دل خود را باز کنید تا با گوش دل، سخنان ما را بشنوید.
هوش مصنوعی: به تفاوتهای موجود بین چیزها توجه نکن و از خودخواهی و غور در دیوانگیهای فردی بیفرق بگذر.
هوش مصنوعی: دل برای زیبایی تو سختیها و دردها را تحمل میکند و به تو وابسته است.
هوش مصنوعی: هر کسی که یک بار زیبایی چهره تو را ببیند، نمیتواند دلش را از عشق تو جدا کند.
هوش مصنوعی: دل من شب و روز در حال عبادت و دعا به سوی ابروی توست، گویی که در محراب قرار گرفته و همواره خواهان دیدار و نزدیکی به توست.
هوش مصنوعی: در نهایت، دل به آن کاری خواهد پرداخت که مایهی رضایت و نیکوست، زیرا در مسیر عشق و رضایت قرار دارد.
هوش مصنوعی: دل برای زیبایی و قامت محبوب آرزوی خوشبختی و عمر طولانی دارد.
هوش مصنوعی: دل به سفر به دیاری دارد که در آنجا به پای دوست رسد و سر بر آستان او نهد.
هوش مصنوعی: خانه را از افرادی که دوست نیستند خالی کن، زیرا دل با دوست، راز و راز و نیاز دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی از کجا دلش به عشق میتپد، عاشق واقعی و خالصی را در دل دارد.
هوش مصنوعی: چند بار باید بپرسی دل حسین کجاست؟ آن معشوق دلنشین، دل را از آن خود کرده است.
هوش مصنوعی: اگر از وحدت عشق باخبر نیستی، دل فقط یک چیز از تو میخواهد.
هوش مصنوعی: نگاهی به تفاوتهای موجود در هستی نکن و از خودپرستی و خودخواهی عبور کن.
هوش مصنوعی: دل من آشفته و بیتاب است و نمیدانم از چه کسی باید بپرسم که تو را کجا پیدا کنم.
هوش مصنوعی: مردم به عشق دیگران اهمیت نمیدهند، من باید بروم و یاری را پیدا کنم که برایم آشنا باشد.
هوش مصنوعی: درد و رنج من از جانب محبوبم است و با چنین دردی، چگونه میتوانم درمانی بیابم؟
هوش مصنوعی: هرگز درد دل من کم نشود، حتی اگر از دیگری کمک بگیرم.
هوش مصنوعی: عشق واقعی را با درد و مشکل آزمایش میکنند، بنابراین من به جای هدیه و بخشش، دنبال مشکلات میروم.
هوش مصنوعی: کسی که پس از شکستن محدودیتها و آزاد شدن، دیگر به دنبال این و آن نمیرود و به جز خود چیزی را نمیجوید.
هوش مصنوعی: اگر نور خورشید را داشته باشم، اشتباه است که به دنبال ستاره سها بگردم.
هوش مصنوعی: من به زیبایی ظاهری اهمیت نمیدهم و فقط به دنبال بندگی خداوند هستم.
هوش مصنوعی: ای کسی که تحت تأثیر فرمانهای خود هستی، من همیشه در جستوجوی آرزوی توام.
هوش مصنوعی: به اختلافات و جداییهای موجود در جهان توجه نکن و از خودخواهی و تعلقات فردی عبور کن.
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق صادق و راستین نباشد، نمیتواند به نکات ظریف و عمیق آن پی ببرد.
هوش مصنوعی: انسانی که عشق را در دل خود جای داده، در واقع امانت عشق را پذیرفته است. کسی که عاشق نیست، نمیتواند انسان کاملی به شمار آید.
هوش مصنوعی: ای دل، جز درباره عشق یارت سخن نگو، چرا که هیچ همراه دیگری نیست که با تو همدل باشد.
هوش مصنوعی: بت بودن غیر از دوستی در راه عشق، شایسته نیست که کسی بت پرستی کند.
هوش مصنوعی: بلبل برای یافتن گل به باغ میرود و در غیر این صورت، او در باغهای دیگر گم میشود.
هوش مصنوعی: به جایی که او زندگی میکند نگاه کن و به چهرهاش توجه کن، اگر نتوانی زیبایی باغ و گلهای شقایق را ببینی.
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر محبت و عشق، حتی یک ذره غیرت یا نفاق ببیند، در واقع تنها یک ریاکار است.
هوش مصنوعی: وقتی از محدودیتهای زمان خارج شوی، چیزی که در آینده میآید از هر آنچه که در گذشته بوده، جلوتر خواهد بود.
هوش مصنوعی: تو گفتی که من گفتهام، اما چه کنم که زمان بیان این حقیقتها هنوز نرسیده است.
هوش مصنوعی: اگر مانع دیدار من و تو هستی، پس به حرف من توجه کن؛ اگر دلواپس نیستی.
هوش مصنوعی: اختلافهای موجود در هستی را نادیده بگیر و از خودخواهیها و پرسشهای من و تو بگذر.
هوش مصنوعی: تمام جهان پر از محبوب است و در این خانه جز او دلی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: چهره نورانی او مانند آفتاب است که کسی نمیتواند آن را پنهان کند و دیدار با او مانند آبی زلال در جوی است که برای همه قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: خورشیدی از دل اسرار به وجود آمده است تا ظلمت و قید وجود را بسوزاند.
هوش مصنوعی: وقتی که تو از خود درگذشتی و به حقیقت وجودیات پی بردی، جهان پر از نشانهها و جلوههای محبوب شد.
هوش مصنوعی: از خود فاصله بگیر تا بتوانی زیبایی و جذابیت خود را بهتر ببینی.
هوش مصنوعی: اعداد اصلی تنها به یکی اشاره دارند، حتی اگر به اسمها و عناوین مختلف بسیاری در آمده باشند.
هوش مصنوعی: به دلیل وجود شمارش و عدد در دنیا، تکرار یک چیز به عنوان واحدی از آن عدد به حساب میآید.
هوش مصنوعی: برای اینکه کسی به تعداد مشخصی نرسد، باید به او آموزش داد که چگونه از تکرار خودداری کند، تا فقط یک چیز باقی بماند که آن را بشمارد.
هوش مصنوعی: از بار سنگین زندگی و مشکلات آن عبور کن تا به مقصدی بزرگ و ارجمند برسی.
هوش مصنوعی: کشف رازها زمان طولانیتری برد، بنابراین میخواهم سخن را به صورت مختصر بیان کنم.
هوش مصنوعی: به اختلافات موجود در جهان توجه نکن و از خودمحوریها و انا پرستیها فاصله بگیر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.