تو که شاه ملک حسنی و سریر و جاه داری
دل همچو من گدائی عجب ار نگاه داری
ز توام امید رحمت بکدام روی باشد
که نه غم از آب دیده نه خبر ز آه داری
ز میان ماهرویان رسدت بحسن دعوی
که چو آفتاب روشن ز دو رخ گواه داری
مپسند در دل من همه خار حسرت ایگل
تو مرا بهل در آنجا که نه جایگاه داری
در خلوت درون را چو بروی غیر بستم
پس از آن چنانکه خواهی تو بیا که راه داری
خبری ز پیر کنعان چه شود اگر بپرسی
که تو یوسف زمانی کمر و کلاه داری
بحدیث سر رندی حسین رو مگردان
بکمال آشنائی که بسر شاه داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و امید شاعر به معشوق میپردازد. شاعر معشوق را به خاطر مقام و زیباییاش ستایش میکند و از او انتظار رحمت دارد. او از دل خسته و گدایی خود میگوید و از زیبایی و نور معشوقش مینویسد که مانند آفتاب درخشان است. همچنین، شاعر خواستهاش را ابراز میکند که معشوق به دل او رحم کند و او را در لحظات تنهایی و خلوت خود بپذیرد. در پایان، اشاره به یوسف و داستانهای او میشود که نشاندهنده زیبایی و مقام معشوق است. در کل، شعر ترکیبی از عشق، حسرت و زیبایی است.
هوش مصنوعی: تو که پادشاه زیبایی و دارای مقام و قدرت هستی، اگر به دل مانند من یک گدا توجه کنی، شگفتآور است.
هوش مصنوعی: از تو انتظار دارم که به کدام شکل رحمت خود را نثار کنم، در حالی که نه غم اشک ریختهام را میدانی و نه از آه و نالهام باخبری.
هوش مصنوعی: از میان زیبا رویان کسی به تو میرسد که در حسن و زیباییاش هیچ شکی نیست، مانند خورشید که با روشنیاش همه چیز را روشن میکند و به دو چهرهاش گواهی میدهد.
هوش مصنوعی: ناراحتی و حسرتی که در دل من است را نپسند و خودت را از آن دور نگهدار، چون تو جایی در دل من نداری.
هوش مصنوعی: وقتی که درون خود را برای دیگران بستهام، حالا هرطور که میخواهی میتوانی بیایی، چون راه ورود برای تو باز است.
هوش مصنوعی: اگر از پیر کنعان بپرسی که حال و روز یوسف کجاست، چه فایدهای دارد وقتی که تو خودت اکنون به مقام و زیبایی او رسیدهای؟
هوش مصنوعی: به توصیهام دربارهی شخصیت رندانهی حسین گوش بده و از او روی برگردان نکن. زیرا تو توانایی و دانشی بینظیر داری که به خاطر آن، در سر مقام بلندی قرار داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری
که جمال سرو بستان و کمال ماه داری
در کس نمیگشایم که به خاطرم درآید
تو به اندرون جان آی که جایگاه داری
ملکی مهی ندانم به چه کنیتت بخوانم
[...]
ز دریچه های چشمم نظری به ماه داری
چه بلند بختی ای دل که به دوست راه داری
به شب سیاه عاشق چکند پری که شمعی است
تو فروغ ماه من شو که فروغ ماه داری
بگشای روی زیبا ز گناه آن میندیش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.