گنجور

 
حسین خوارزمی

ساقی بیار جامی زان باده شبانه

عشاق را نوا ده مطرب بیک ترانه

گفتا نیارمت می تا تو بها نیاری

آن می بها ندارد جانا مکن بهانه

تا طایران قدسی گردند صید عشقت

از خط و خال خوبان آورده دام و دانه

ای نازنین عالم میکش نیاز ما را

کاندر ره تو مردن عمریست جاودانه

این عشق شورانگیز چون آشنا کند عقل

بی آشنا شوی تو در بحر بیکرانه

ای از زمان منزه ای از زمین مبرا

هم فتنه زمینی هم آفت زمانه

گر لب بر آستینت نتوان نهاد باری

اینم نه بس که یابم باری بر آستانه

از طره تو موئی تا در کف من آمد

شد شاخ شاخ جانم از دست غم چو شانه

تا کی اسیر دشمن گردد حسین بیدل

داری هوای یاری با این شکسته یا نه

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عراقی

در صومعه نگنجد، رند شرابخانه

عنقا چگونه گنجد در کنج آشیانه؟

ساقی، به یک کرشمه بشکن هزار توبه

بستان مرا ز من باز زان چشم جاودانه

تا وارهم ز هستی وز ننگ خودپرستی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
مولانا

دیدم نگار خود را می‌گشت گرد خانه

برداشته ربابی می‌زد یکی ترانه

با زخمه چو آتش می‌زد ترانه خوش

مست و خراب و دلکش از باده مغانه

در پرده عراقی می‌زد به نام ساقی

[...]

سعدی

می‌برزند ز مشرق شمع فلک زبانه

ای ساقی صبوحی درده می شبانه

عقلم بدزد لختی چند اختیار دانش

هوشم ببر زمانی تا کی غم زمانه

گر سنگ فتنه بارد فرق منش سپر کن

[...]

امیرخسرو دهلوی

شمع فلک برآید با آتشین زبانه

ساقی نامسلمان درده می مغانه

کشتی من روان کن مانا کرانه یابم

دریای غم ندارد چون هیچ جا کرانه

چون توبه ام شکستی گر نیست وجه باده

[...]

قاسم انوار

مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه

جان را وحید کردی آخر بهر بهانه

شب بود قوت ما، روزست قدرت ما

ما مست جام عشقیم، از باده شبانه

رحمی کن،ای طبیبم، ای دلبر حبیبم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه