نیِ بینوا ز شکّر به نوا شکرفشان شد
چه خوش است نغمه او را که حیات جاودان شد
منگر در آن که دارد تن نازکش جراحت
بنگر که تا چه راحت ز وجود او روان شد
تن پر ز نیش دارد چو درون ریش دارد
غم و درد بیش دارد نفسش حیات از آن شد
دل و جان چو نیست نی را عجب است این که دارد
خبری ز حال دلها که انیس عاشقان شد
به سخن دهن گشاده نه که سر به باد داده
چو سر و زبان ندارد ز چه صاحب بیان شد
نفسش مسیح مریم که حیات بخشد از دم
به سخن گرفته عالم چو همام مهربان شد
چو شنید مرغ جانم ز نوای نی صفیری
ز دیار تن زمانی به جوار آشیان شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با استفاده از نی به عنوان سمبلی از حیات و عشق، توصیف میکند که چگونه نی با صدای شکرین خود، روح را زنده کرده و به زندگی جاودان دست مییابد. او به افرادی که به ظاهر به درد و رنج دچارند اشاره میکند و میگوید که این رنجها در واقع هیچگاه از حیات آنها نمیکاهد. همچنین، عشق و جاذبه نی به قلب و جان انسانها تأثیر روحی عمیق میگذارد و آنها را به جایی میبرد که احساس نزدیکی و آرامش میکنند. در انتها، با تأکید بر قدرت صدای نی و تاثیر آن بر روح، شاعر بیان میکند که این صدا میتواند زندگی را به معنای واقعی زنده کند.
هوش مصنوعی: نی غمگین با شکر به صدا درآمد و صدایش به گونهای شیرین و دلنشین است. چه خوب است که نغمه او به حیات جاودان مبدل شده است.
هوش مصنوعی: به آن کسی نگاه نکن که به ظاهر تنش زیبا و نرم است، بلکه به زخمهایی که بر دلش نشسته توجه کن و ببین چقدر آسان از وجودش خارج شدهاند.
هوش مصنوعی: تن آدمی مانند پوستش پر از زخم و جراحت است و درونش پر از غم و درد. نفس او نیز به خاطر این دردها زنده مانده است.
هوش مصنوعی: وقتی دل و جان دیگر وجود نداشته باشد، شگفتی ندارد که کسی از حال دلها خبری داشته باشد، چرا که او به یار و انیس عاشقان تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: به کسی که بیمحتوا و ناتوان است نباید سخن داد، زیرا او نمیتواند درست صحبت کند و همواره در معرض آسیب و فریب قرار دارد. اگر کسی نتواند سر و زبانش را به درستی کنترل کند، چطور میتواند سخنرانی خوبی داشته باشد؟
هوش مصنوعی: نفس او مانند نفس حضرت مریم است که میتواند زندگی ببخشد، و به خاطر کلامش، جهان به مانند یک پدر مهربان و محبتآمیز شده است.
هوش مصنوعی: وقتی مرغ جانم صدای نی را شنید، از دنیای جسم فاصله گرفت و مدتی در کنار آشیان خود قرار گرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه توقفست زین پس همه کاروان روان شد
نگرد شتر به اشتر که بیا که ساربان شد
ز چپ و ز راست بنگر به قطارهای بیمر
پی روز همچو سایه به طریق آسمان شد
نه ز لامکان رسیدی همه چیز از آن کشیدی
[...]
تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبان شد
تو به ره خرام کردی، همه چشمها روان شد
تو درون جان و گویی که دگر که است یا رب؟
دگری چگونه گنجد به تنی که جان گران شد
به رهی که دی گذشتی همه کس به نرخ سرمه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.