تا سرم خالی نگردد از خیال ما و من
خویشتن باشم حجاب روی یار خویشتن
تن که زحمت میدهد جان را نخواهم صحبتش
حیف باشد در میان جان و جانان پیرهن
رونق حسن پری رویان نماند در جهان
گر نقاب از رخ براندازد جهانآرای من
چون بود خورشید را از جانب مشرق طلوع
سهل باشد گر سهیلی برنیاید از یمن
جان مشتاق مرا سودای زلفت در سرست
لا تلومونی فذاک الشوق من حب الوطن
ای ز عکس حسن رویت ز آب و گل پیدا شده
خوبرویان در مه و خورشید تابان طعنه زن
پادشاهی و منم درویش سر بر آستان
جمله اجزای وجودم سایلان بیسخن
جرعهای از جام خود در کام این ناکام ریز
آب حیوان در دهان تشنه باید ریختن
گر چکد بر مرغ بریان قطرهای ز آب حیات
بال بگشاید در آتش برپرد از بابزن
هر که از عشقت جوانی بازیابد چون همام
گو دگر لاف از حیات روح حیوانی مزن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به خیال و عشق و اندیشههای عمیق انسانی پرداخته است. شاعر به این موضوع اشاره میکند که تا زمانی که از خودخواهی و تصورهای بیمورد رها نشود، نمیتواند به حقیقت عشق و زیبایی دست یابد. او از تن و بندهای مادی گلهمند است و بر این باور است که وجود تن نباید مانع ارتباط روحی و عمیق با محبوب شود. عشق او به معشوق به قدری عمیق است که او را به سوی حقیقت میکشاند و خواستهاش از این عشق، رسیدن به شور و شوقی الهی است. در نهایت، شاعر اهمیت عشق و زیبایی در زندگی را با بیانی پر احساس و عمیق بیان میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که ذهن من از خیالات خود خالی نشود و من به خودم مشغول باشم، مانع دیدن روی محبوب خود میشوم.
هوش مصنوعی: بدن که باعث زحمت جان میشود، من نمیخواهم با آن سخن بگویم؛ حیف است که در میان جان و معشوق، لباس قرار گیرد.
هوش مصنوعی: اگر زیباییهای دختران پریچهره از میان برود و پرده از چهرهاش برداشته شود، دیگر در این دنیا جذابیتی باقی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید از سمت شرق طلوع میکند، اگرچه ممکن است راحت به نظر برسد، اما نمیتوان انتظار داشت که ستارهای در سمت راست (جنوب) نمایان شود.
هوش مصنوعی: دل عاشق من در آرزوی زلف توست، پس مرا سرزنش نکنید، زیرا این اشتیاق از عشق به وطن برمیخیزد.
هوش مصنوعی: عزیزم، زیبایی چهرهات بهقدری آشکار است که هر زیبای دیگری در مقابل نور ماه و خورشید به خوبی درخشان نیست و به تو طعنه میزند.
هوش مصنوعی: من پادشاهی و درویش، سرم را به درگاه تو میسایم. همه اجزای وجودم به آرامی و بیکلام در حال عبادت هستند.
هوش مصنوعی: باید جرعهای از شراب خود را در دهان این بیچاره بریزی و آب زندگی را به تشنهای که در درد و نارسایی به سر میبرد، بدهی.
هوش مصنوعی: اگر حتی بر مرغ بریانی، قطرهای از آب حیات بچکد، آن مرغ بال میگشاید و در آتش به پرواز در میآید.
هوش مصنوعی: هر که به خاطر عشق تو جوانی و شادابی را دوباره به دست آورد، مانند همام، دیگر نباید از زندگی و روح حیوانیاش سخن بگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاه گیتی خسرو لشکرکش لشکرشکن
سایهٔ یزدان شه کشور ده کشورسِتان
ای دننده همچو دن کرده رخان از خون دن
خون دن خونت بخواهد ریخت گرد دن مدن
همچو نخچیران دنیدی، سوی دانش دن کنون
نیک دان باید همیت اکنون شدن ای نیک دن
راه زد بر تو جهان و برد فر و زیب تو
[...]
سوسن و سنبل نمود از زلف و عارض یار من
سنبلی بس با بلا و سوسنی بس با فتن
سوسن از سیم پلید و سنبل از مشک سیاه
در پلیدی صد ملاحت ، در سیاهی صدشکن
نوروزیب از روی و قد او همی خواهند دام
[...]
ای نهاده بر میان فرق جان خویشتن
جسم ما زنده به جان و جان تو زنده به تن
هر زمان روح تو لختی از بدن کمتر کند
گویی اندر روح تو مضمر همیگردد بدن
گر نیی کوکب، چرا پیدا نگردی جز به شب
[...]
ای سهی سرو روان از تو بهشت آئین چمن
روی تو ماهست و گرد ماه از انجم انجمن
مشک داری بر شقایق ورد داری بر عقیق
سرو داری بر گل و شمشاد داری بر سمن
از نسیم زلف تو همچون شمن گردد صنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.