لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
همام تبریزی

تا سرم خالی نگردد از خیال ما و من

خویشتن باشم حجاب روی یار خویشتن

تن که زحمت می‌دهد جان را نخواهم صحبتش

حیف باشد در میان جان و جانان پیرهن

رونق حسن پری رویان نماند در جهان

گر نقاب از رخ براندازد جهان‌آرای من

چون بود خورشید را از جانب مشرق طلوع

سهل باشد گر سهیلی برنیاید از یمن

جان مشتاق مرا سودای زلفت در سرست

لا تلومونی فذاک الشوق من حب الوطن

ای ز عکس حسن رویت ز آب و گل پیدا شده

خوب‌رویان در مه و خورشید تابان طعنه زن

پادشاهی و منم درویش سر بر آستان

جمله اجزای وجودم سایلان بی‌سخن

جرعه‌ای از جام خود در کام این ناکام ریز

آب حیوان در دهان تشنه باید ریختن

گر چکد بر مرغ بریان قطره‌ای ز آب حیات

بال بگشاید در آتش برپرد از بابزن

هر که از عشقت جوانی بازیابد چون همام

گو دگر لاف از حیات روح حیوانی مزن

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

شاه گیتی خسرو لشکرکش لشکرشکن

سایهٔ یزدان شه کشور ده کشورسِتان

ناصرخسرو

ای دننده همچو دن کرده رخان از خون دن

خون دن خونت بخواهد ریخت گرد دن مدن

همچو نخچیران دنیدی، سوی دانش دن کنون

نیک دان باید همیت اکنون شدن ای نیک دن

راه زد بر تو جهان و برد فر و زیب تو

[...]

ازرقی هروی

سوسن و سنبل نمود از زلف و عارض یار من

سنبلی بس با بلا و سوسنی بس با فتن

سوسن از سیم پلید و سنبل از مشک سیاه

در پلیدی صد ملاحت ، در سیاهی صدشکن

نوروزیب از روی و قد او همی خواهند دام

[...]

منوچهری

ای نهاده بر میان فرق جان خویشتن

جسم ما زنده به جان و جان تو زنده به تن

هر زمان روح تو لختی از بدن کمتر کند

گویی اندر روح تو مضمر همی‌گردد بدن

گر نیی کوکب، چرا پیدا نگردی جز به شب

[...]

قطران تبریزی

ای سهی سرو روان از تو بهشت آئین چمن

روی تو ماهست و گرد ماه از انجم انجمن

مشک داری بر شقایق ورد داری بر عقیق

سرو داری بر گل و شمشاد داری بر سمن

از نسیم زلف تو همچون شمن گردد صنم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه