گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
انوری

ای گل گهر ژاله چو در گوش کنی

وز سایهٔ ابر ترک شب‌پوش کنی

آن کت ز چمن پار برون کرد اینجاست

امسال چه خویشتن فراموش کنی

شاه نعمت‌الله ولی

وقتی که توکلت فراموش کنی

با دلبر من دست در آغوش کنی

ور زان که سبو کشی و منت داری

جامی ز می توکلم نوش کنی

نسیمی

خواهی که شراب اولیا نوش کنی

باید سخن فضل خدا گوش کنی

عیسی سخن است در همه باب علوم

حق هم سخن است اگر سخن نوش کنی

طبیب اصفهانی

در محفل غیر باده چون نوش کنی

درباره من حرف کسان گوش کنی

چون عهد وفای خویش ترسم که مرا

یک باره ز خاطرت فراموش کنی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه