گنجور

 
حزین لاهیجی

زاهد از حلقهٔ ما چون دگران برخیزد

کف زنان، جامه دران، رقص کنان برخیزد

پردهٔ دیده حجاب است میان من و دوست

خرّم آن روز که این هم ز میان برخیزد

خوار و پامال تر از سایهٔ افتاده منم

از کنارم اگر آن سرو روان برخیزد

سینه، دل را چه خیال است کند زندانی؟

زین قفس بلبل ما، بال فشان برخیزد

با تو در خلوت دل وصل تو را می خواهم

کز میان کلفت روزان و شبان برخیزد

هر جفایی که کنی راحت جان است ولی

رسم انصاف مبادا ز جهان برخیزد

برکش از دل نفس مولوی روم، حزین

تا ز گلزار سمن، رنج خزان برخیزد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

در دلم چون غمت ای سرو روان برخیزد

همچو سرو این تن من بی‌دل و جان برخیزد

من گمانم تو عیان پیش تو من محو به هم

چون عیان جلوه کند چهره گمان برخیزد

چون رسد سنجق تو در ستمستان جهان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
ابن یمین

عاشق اول ز سر جان و جهان برخیزد

آنگه اندر پی آن راحت جان بر خیزد

جان و جانان نشود هر دو میسر با هم

هر که این میطلبد از سر آن بر خیزد

در ره عشق کسی گرم روی داند کرد

[...]

ناصر بخارایی

هر که مردانه به عشق از سر جان برخیزد

در نخستین قدم از هر دو جهان برخیزد

در قیامت که به بوی تو شود جان زنده

تنم از جان به وفای تو روان برخیزد

چون سر از خاک برآرم گل رویت بینم

[...]

جهان ملک خاتون

پیش روی تو دلم از سر جان برخیزد

جان چه باشد ز سر هر دو جهان برخیزد

عاشق سوخته گر بر سر خاکش گذری

از لحد نعره زنان رقص کنان برخیزد

در میان من و تو پیرهنی مانده حجاب

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

چشم مست تو گر از خواب گران برخیزد

سبک از هر طرفی فتنه دوان برخیزد

کر کلاله ز گل چهره براندازی باز

ناله از جان و دل پیر و جوان برخیزد

سر و بالای تو گر سوی چمن میل کند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه