گر دل سر شکایت دیرینه واکند
بیگانگی چه ها به تو دیر آشنا کند
در راه انتظار تپد گر چنین دلم
نازت به وعده ای که ندادی وفا کند
نازم به دور باش نگاهت که روز وصل
نگذاشت بوالهوس، هوس مدّعا کند
این ناز و کبریا که ز خوی تو دیده ام
ترسم کمند آه مرا نارسا کند
رشکم چنان زند ره یک شهر بوالهوس
حکم غرور نازت اگر خودنما کند
گیرم که زیر لب شکنم بی تو ناله را
هر موی من به زخمهٔ غم صد نوا کند
خوش وقت عاشقی که فتد بی زبان حزین
با یار، مجلس از نگه آشنا کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج عشق سخن میگوید و به بیگانگی و فاصلهای که بین خود و معشوق احساس میکند، اشاره میکند. او دلش نسبت به غمها و انتظاراتی که بیجواب مانده، شکایت میکند. به یک وعدهای که معشوق نداده، اشاره میکند و ناز و زیبایی او را ستایش میکند. همچنین، از ترس اینکه احساساتش دستکم گرفته شوند، سخن میگوید و در نهایت به شادی و خوشی عشق اشاره میکند که میتواند بدون سخن گفتن، با نگاه و حضور معشوق حس شود. شاعر در این ابیات، احساس عمیق عاشقی و پیچیدگیهای آن را به زیبایی توصیف کرده است.
هوش مصنوعی: اگر دل از دردها و شکایات قدیمی خود سخن بگوید، بیگانگی و فاصلهای که بین ماست، چه تأثیری بر تو خواهد داشت که بهتازگی با من آشنا شدهای.
هوش مصنوعی: اگر دلم به خاطر انتظاری که کشیده میتپد، آیا تو هم به خاطر ناز و محبتت به وعدهای که ندادی، وفا خواهی کرد؟
هوش مصنوعی: من به دوری نگاهت افتخار میکنم، چون روزی که به هم رسیدیم، طمعکاران نتوانستند به خواستههای خود برسند.
هوش مصنوعی: این زیبایی و شکوهی که در تو دیدهام، مرا میترساند. نکند که آه و نالهام به اندازه کافی مؤثر نباشد.
هوش مصنوعی: اگر ناز و خودنماییات را بدرخشانی، عشق و جذبهات باعث میشود که دیدگان مشتاق در پی تو به هر سو بروند.
هوش مصنوعی: حتی اگر در دل خود بیصدا در absence تو شکایت کنم، هر یک از موهای من با درد و اندوه، صدای نالهای را بر زبان میآورد.
هوش مصنوعی: عاشقی که خوشبخت است، بدون اینکه کلمهای بگوید، میتواند با چشمانش با یار خود ارتباط برقرار کند و حالی عاشقانه در مجلس ایجاد کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با خلق هر کرم که کند هم خدا کند
باشد که ناگهی نگهی هم به ما کند
عیش و نشاط و شادی و لهوست مرمرا
تا ساقی من آن بت حوری لقا کند
زهره ست و ماه باده و رویش به روشنی
زان هر دو نور مجلس ما پر ضیا کند
آری چو ماه و زهره به یک جا قران کنند
[...]
هرچ از وفا به جای من آن بیوفا کند
آنرا وفا شمارم اگرچه جفا کند
با آنکه جز جفا نکند کار کار اوست
یارب چه کارها کند او گر وفا کند
آزادگان روی زمینش رهی شوند
[...]
چون مرد ترسد از حدئی کاوفتد و را
بهر وضو ز مسجد خود را جدا کند
بر قول بوحنیفه و شیبانی آن زمان
باید که آن نماز شده ز ابتدا کند
زیرا که نزد این دوامامش مجال نیست
[...]
با خلق هر کرم که کند چون خدا کند
باشد که ناگهان نظری سوی ما کند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.