گنجور

 
حزین لاهیجی

در فتح باب میکده باشد گشاد ما

صرف سبو شود، همه خاک مراد ما

دل روشناس مصحف حسن بتان نبود

شد روشن از غبار خط او سواد ما

پنداشتم که مهر تو با جان سرشته است

جان از میانه رفت و نرفتی ز یاد ما

از مبدا فراق تو در عین برزخیم

باز آمدن به کوی تو باشد معاد ما

افراسیاب غم چو هجوم آورد حزین

جمشید، جام باده و خم کیقباد ما

 
 
 
کاشی‌چینی - بازی جورچین ایرانی
صائب

بیگانگی شده است ز عالم مراد ما

یادش به خیر، هر که نیفتد به یاد ما!

چون صبح، جیب و دامن عالم پر از گل است

از باغ دلگشای جبین گشاد ما

کیفیتش ز باده لعلی است بیشتر

[...]

آیتی بیرجندی

ما مفلیسم و بر کرمت اعتماد ما

روزی شود کنی ز ره لطف یاد ما

ما عاشقیم و قسمت ما درد و محنت است

روزی نگشت دور فلک بر مراد ما

از دور روزگار کشیدیم درد و غم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه